نتانیاهو در اوت ۲۰۰۵ در اعتراض به طرح خروج شهرکنشینان اسرائیلی از غزه از پست خود در وزارت دارائی اسرائیل استعفا داد و از کابینه آریل شارون خارج شد. او در اوت ۲۰۰۶ دوباره به ریاست حزب لیکود رسید.
یوناتان، برادر بنیامین که از فرماندهان عملیاتی یگان ویژه سایرت متکل بود، در تاریخ ۴ ژوئیه۱۹۷۶ میلادی و در جریان عملیات آزادسازی مسافران اسرائیلی هواپیمایی فرانسه که توسط چریکهای فلسطینی به گروگان گرفته شده و به اوگاندا منتقل شده بودند، کشته شد. وی از قهرمانان ملی در کشور اسرائیل به شمار میرود.[۱]
بنیامین نتانیاهو، وعدههای انتخاباتی متعددی را در راستای انتخابات سراسری اسرائیل (۲۰۰۹) داد. از آنجمله، وی در دیدار از شهر اشکلون وعده داد که در صورت دستیابی به مقام نخستوزیری اسرائیل، حکومت حماس در نوار غزه را سرنگون خواهد کرد.[۳]
شهرکهای یهودینشین
بنیامین نتانیاهو همچنین وعده داده است تا «رشد طبیعی شهرکهای یهودینشین در کرانه غربی رود اردن را ادامه دهد، با برچیدن شهرکها مخالفت کند، از دادن امتیاز درباره تقسیم اورشلیم به فلسطینیها خودداری ورزد و سرانجام اینکه به توافقات پشتپرده دولتمردان سابق اسرائیل با حکومت خودگردان فلسطین تعهدی نداشته باشد».[۴]
کشور مستقل فلسطینی
در تاریخ ۱۴ ژوئن۲۰۰۹ میلادی، بنیامین نتانیاهو، در سخنرانی در دانشگاه تلآویو برای اولین بار با تشکیل کشور مستقل فلسطینی به طور مشروط موافقت کرد. او بازگشت آوارگان فلسطینی را منتفی و اورشلیم را پایتخت واحد و ابدی اسرائیل دانست و غیرنظامیشدن مناطق فلسطینی و به رسمیتشناختن اسرائیل، به عنوان یک دولت یهودی از سوی فلسطینیها را پیششرط موافقت با تشکیل کشور فلسطینی دانست.[۵]
ایران
بنیامین نتانیاهو از مخالفین سرسخت دستیابی ایران به سلاح هستهای است و آن را مهمترین تهدید برای موجودیت و امنیت کشور اسرائیل قلمداد میکند.[۶]
در پی اعتراضات مردمی نسبت به نتایج اعلامشده در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، بنیامین نتانیاهو «شجاعت باورنکردنی» هواداران اپوزیسیون در ایران را مورد ستایش قرار داد و تصریح کرد که مردم دلیر ایران، چهرهٔ واقعی ایران را به نمایش گذاشتهاند.[۷]
مقایسه ایران با آلمان نازی
نتانیاهو که به شدت مخالف تلاشهای ایران برای دستیابی به غنیسازی اورانیوم است عقیده دارد: «هماکنون سال ۱۹۳۸ است و ایران همان آلمان است که به سرعت تلاش دارد خودش را به بمبهای اتمی مسلح کند».[۸][۹] نتانیاهو در کنفرانسی خبری در آوریل ۲۰۰۸ اظهار کرد که تنها یک تفاوت بین آلمان نازی و جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و آن این است که اولی ابتدا وارد یک درگیری جهانی شد و سپس به دنبال تسلیحات اتمی رفت، در حالیکه دومی در ابتدا به دنبال تسلیحات اتمی است و هنگامی که بدان دست یابد، جنگی جهانی را آغاز خواهد کرد.[۱۰]
در تاریخ ۲۰ فوریه۲۰۰۹ میلادی، شیمعون پرس، رئیسجمهوری اسرائیل از بنیامین نتانیاهو، خواست تا در مقام نخستوزیر، دولت جدید اسرائیل را تشکیل دهد.[۱۲]
در تاریخ ۱ آوریل۲۰۰۹ میلادی، بنیامین نتانیاهو، کابینهٔ جدید خود را به کنست معرفی کرد و با دریافت ۶۹ رای موافق، ۴۵ مخالف، ۱ رای ممتنع و ۵ غایب، موفق به گرفتن رای اعتماد برای دولت جدید اسرائیل شامل ۳۰ وزارتخانه شد.[۱۳] در دولت بنیامین نتانیاهو، ۲ وزیر زن[۱۴] و ۵ وزیر روسیالاصل حضور دارند.[۱۵]
اندره "اندی" ماری (متولد ۱۵ مه ۱۹۸۷ میلادی) بازیکن حرفهای تنیس اهل کشور اسکاتلند است و در رنکینگ جهانی در رتبه چهارم قرار دارد. او درباره ملیت خود میگوید: قبلا بارها شنیده بودم به من می گویند مورای انگلیسی! و من برای تصحیح این اشتباه یک بار بصورت علنی این واقعیت را گفتم که من متولد اسکاتلند هستم! اما بعد از آنت شایعه سازی درباره من شروع شد که او ضد انگلیسی است. تا اینکه در مسابقات ملی با قبول پیراهن ملی به همه نشان دادم که خاک من بریتانیاست و هیچ وقت ضد انگلیس نبودهام. فقط دوست دارم برای کشورم بازی کنم[۱]
دوران کودکی
تقریبا سه سال داشت که مادرش راکتی به او هدیه داد، پنج ساله بود که لئون اسمیت مربی سرشناس بریتانیایی دربارهٔ او گفت: تا بحال خردسالی مثل اندی ندیدهام که اینگونه مثل جوانها تنیس بازی کند، او در کنار مادرش جودی و برادرش جیمی به فراگیری و تمرین میپرداخت و مراحل ترقی را یکی پس از دیگری میپیمود... و همه چیز آماده شد تا اندی حالا تبدیل به مرد شماره یک تنیس بریتانیا شود. او ۱۹۰ قد دارد و دو دست است. اما در بازیها از دست راست خود استفاده میکند. اندی تنها ۸ ساله بود که در قتل عام شهر دانبلین جان سالم به در برد او به همراه خانواده اش در سن ۱۲ سالگی به فلوریدای آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا ساکن شد. در دسامبر ۲۰۰۴ وقتی او ۱۷ ساله بود توانست یو اس اوپن نوجوانان را کسب کند. دو هفته پس از آن او برای خود یک عضو گروهی بریتانیایی پیدا کرد تا در جام دیویس اتریش شرکت کند. اما او این بازی را ۳ بر ۲ به حریفانش واگذار کرد! د دسامبر همین سال بود که او از سوی شبکه بی بی سی بعنوان جوانترین شخصیت ورزشی بریتانیا برگزیده شد.
1999 - 2005
اندی ماری در اوپن آمریکا
این سالها در بردارنده ی افتخارات اندی ماری از سن ۱۲ تا ۱۸ سالگیست . دوره ای که این نوجوان در تنیس جوانان خود نمایی می کرد . در ۱۱ سالگی در اولین رقابت رسمی در سالیهول با برادرش روبرو شد و موفق شد در فینال این رقابت ها او را شکست دهد و نخستین شگفتی ها را خلق کند . در ۱۲ سالگی موفقیت دیگری در اورنج بول میامی بدست آورد و به قهرمان این رقابت ها در سطح جوانان رسید . اندی مدت کوتاهی هم به فراگیری فوتبال مشغول شد . اما بعد ها با جدی تر شدن آموزش تنیس فوتبال را رها کرد و به طور تخصصی به ورزش محبوبش پرداخت . ۱۵ ساله بود که به بارسلونایاسپانیا رفت و برای مدتی در آنجا زیر نظر امیلیو سانچز و بر روی زمین خاکی به تمرین و آموزش پرداخت . در همین سالها او به همراه آدری کیناف در رقابت های دوبل ال تی اِی نشنال به قهرمانی رسید و همچنین به قهرمانی انفرادی همین مسابقات نیز دست یافت . در سپتامبر ۲۰۰۳ او اولین قهرمانی خودرا در رقابت های سنیور بدست آورد . او بازی در رده ی سنیور ها را تا بیشتر از ماه مه ادامه نداد . و پس از قهرمانیش روز های خوبی را در سال ۲۰۰۳ پشت سر نگذاشت . تا اینکه در سپتامبر ۲۰۰۴ بزرگترین و باشکوه ترین قهرمانیش تا به آن روز را در کنار خانواده اش جشن گرفت، اندی موفق شد با غلبه بر سرگئی استاخوفسکی در رده جوان های گرند اسلم یو اس اوپن , جام قهرمانی را بالای سر ببرد. این موفقیت بزرگی برای این جوان ۱۷ ساله محسوب می شد . و تقریبا سرآغازی بود برای دوران طلایی ترقی و خیزی که به سمت تنیس حرفه ای بر می داشت
2005
ماری در مسیر فینالیست شدن رقابتهای اوپن آمریکا
اندی سال ۲۰۰۵ را در حالی آغاز کرد که در رده ی ۴۰۷ جهان قرار داشت . در ماه مارس او به جوانترین بازیکن بریتانیایی مبدل شد که در دیویس کاپ برای کشورش بازی می کند . سپس در ماه آوریل از رده ی جوانان به حرفه ای صعود کرد تا برای اولین رقابتش در اِی تی پی خود را آماده کند . او اولین تورنمنت خود در اِی تی پی را در هارد کورت بارسلونا تجربه کرد . او در اولین دور مغلوب جان هرنیچ شد . در هفته های بعد اندی باز هم در رده ی جونیور موفق ظاهر شد و توانست تا مرحله ی نیمه نهایی رقابت های اوپن فرانسه بالا بیاید و در این مرحله مغلوب مارین چیلیچ کروات شد . او در مرحله ی یک چهارم پایانی موفق شده بود خوان مارتین دل پوترو را پشت سر بگذارد . بعد از رولند او برای رقابت های کویینز لندن وایلد کارت تهیه کرد . اما باز هم نتوانست موفقیتی بدست آورد و علارقم بازی درخشانش در دور اول بازی ها حذف شد . بلافاصله پس از پایان این رقابت ها اندی خودرا برای ویمبلدون آماده کرد . اندی در این رقابت ها بسیار درخشان ظاهر شد و توانست در اولین مرحله جورج باستل را از پیش رو بردارد و در دور دوم مقابل رادک استپانکی که آن زمان سید ۱۴ مسابقات بود به پیروزی برسد . در دور سوم اما اندی نتوانست مقابل داوید نلبندیان به پیروزی برسد و بازی را در ۵ ست واگذار کرد ... در گرند اسلم بعدی یعنی یو اس اوپن که اندی یک بار قهرمانی در آن را در رده ی جونیور تجربه کرده بود اندی نتوانست از دور دوم بیشتر بالا بیاید . اما صحنه ی خودنمایی اندی اوپن تایلند بود که توانست پس از پشت سر گذاشتن رقیبانی چون رابین سودرلینگ و رابی گینپری در فینال با مرد شماره یک آن زمان یعنی راجر فدرر روبرو شود . گرچه در فینال بازی را به راحتی به حریف قدر خود واگذار کرد اما این موفقیت سبب شد تا اندی در ۳ اکتبر ۲۰۰۵ جزو ۱۰۰ تنیسور برتر جهان قرار بگیرد ! پس از آن اندی در رقابتهای بازلسوییس هم شرکت کرد و با اینکه موفقیت چندانی نتوانست کسب کند اما ثابت کرد که مرد اول تنیس بریتانیاست ! او در ۳ ست توانست تیم هنمن انگلیسی مرد برتر تنیس بریتانیای آن دوره را شکست دهد و خود بر جای او بنشیند . به سبب همین موفقیت هایش در سال ۲۰۰۵ , سالی که اندی طعم تنیس حرفه ای راچشید , در پایان سال بعنوان مرد برتر ورزش اسکاتلند از سوی بی بی سی برگزیده شد ! اندی سال را با رنک ۶۴ تمام کرد و مسلما این گامی بزرگ بود برای اینکه در آینده جزو ده تنیسور برتر باشد ...
2006
سالی که استارت تروفی های رنگارنگ برای اندی شروع شد ... اوایل فصل اندی با شکست دادن لیتون هیوئیت مرد شماره ۱۱ آن سالها در فینال سن خوزه توانست اولین جام اِی تی پی خود را بالای سر ّببرد . پس از آن اندی مثل همیشه در فصل خاک نتوانست موفقیت چندانی بدست آورد اما با شروع دوباره ی فصل هارد در اواخر سال بازی های اندی دوباره جان گرفتند . در سینسیناتی ۲۰۰۶ او پس از حذف کردن تیم هنمن رقیب و هموطن همیشگیش توانست مقابل راجر فدرر به پیروزی برسد و در کنار رافائل نادال تنها تنیسوری باشد که راجر فدرر را در سال ۲۰۰۶ شکست داده است ! این پیروزی بزرگی برای اندی بود ... در یو اس اما اندی تا دور چهارم بیشتر نتوانست بالا بیاید . اندی با صعودی رویایی سال را با رنکینگ ۱۷ به پایان برد .
2007
در این سال اندی برای تیم خود و در واقع مهمترین پست در تیم خود یعنی مربی مایلز مک لاگلان را برگزید . در آغاز سال با شروعی خوب توانست تا فینال رقابت های اوپن قطر صعود کند اما در فینال و در دو ست پیاپی مغلوب ایوان لیوبیچیچ شد . در اوپن استرالیا اندی تا دور چهارم بازی ها صعود کرد و در این مرحله مغلوب رافائل نادال اسپانیایی شد . پس از آن اندی به خوبی توانست از عنوان خود در سن خوزه دفاع کند و با شکست ایوو کارلوویچ در فینال دوباره جام قهرمانی این رقابت ها را بدست آورد .
2008
اتفاق بزرگی که برای اندی در این سال رخ داد صعود او به ده تنیسور برتر و قرار گرفتن کنار نام های بزرگی مثل نادال و فدرر و رادیک بود. او بعنوان سید ۹ وارد رقابت های اوپن استرالیا شد . اما اینبار بخت با او یار نبود و اندی در همان دور اول مغلوب جو ویلفرد سونگا شد ! در همین سال دومین عنوان خود یعنی Open 13 را بدست آورد . در ویمبلدون او مغلوب نادال شد و در اولین تورمنتش پس از ویمبلدون یعنی راجرز کاپ هم در مرحله ی نیممه نهایی دوباره مغلوب ماتادور اسپانیایی مرد شماره ۲ آن سال شد . اندی اولین عنوان مسترز خودرا در رقابت های مسترز سینسیناتی آمریکا با غلبه بر جوکوویچ بدست آورد . اندی هر دوست این فینال را در تایبرک به سود خود تمام کرد . در المپیک آن سال در چین او نمایش خوبی نداشت و در مرحله ی اول حذف شد . اما یکی از بهترین نمایش های او مربوط به یو اس اوپن همان سال می شود که توانست تا فینال بالا بیاید . اما در فینال مقابل فدرر ضعیف ظاهر شد و هر سه ست را واگذار کرد . در پایان سال اندی با رنک ۴ تور ای تی پی خود را به اتمام رساند .
2009
ماری در دور یک چهارم پایانی اوپن فرانسه در سال 2009
اگر به کارنامه ی اندی و قهرمانی های اون نگاهی بیندازیم بی شک ۲۰۰۹ موفقترین سال در طول دوران حرفه ای او تا به حال بوده است . در ادامه ی موفقیت های اندی در سال های پیشین سال ۲۰۰۹ هم آغاز خوبی برای او داشت . اندی در تورمنت نمایشی ابوظبی مقابل جیمز بلیک و راجر فدرر و رافائل نادال به پیروزی رسید و قهرمان شد . در ادامه او اوپن قطر را هم فتح کرد تا موفقیت هایش را تکمیل کند . پس از آن اندی تا مرحله ی چهارم استرالیا بیشتر نتوانست بالا بیاید و در تورمنت بعدی یعنی ایندین ولز در فینال مغلوب رافائل نادال مرد شماره یک آن سال شد . در فینال میامی نیز جوکوویچ صرب را در هر دوست شکست داد تا مسترزی دیگر در کارنامه اش داشته باشد . در تورمنت کویینز لندن هم با نمایشی درخشان توانست قهرمان رقبابت ها لقب بگیرد . حالا همه چیز آماده بود تا اندی ویمبلدون را از آن خود کند . در غیاب نادال اندی بعنوان سید دوم وارد این تورمنت شد . بازی های خوب اندی او را تا مرحله ی نیمه نهایی بالا آورد . اما رادیک آماده اجازه نداد که اندی به فینال راه پیدا کند . سپس اندی در مونترالخوان مارتین دل پوترو را شکست داد و قهرمان این رقابت ها شد . پس از آن در رقابت های سینسیناتی مغلوب فدرر شد و از دور مسابقات کنار رفت . اندی در حالی در مسابقات یو اس اپن شرکت کرد که از ناراحتی جزئی مچ دست رنج می برد . تا اینکه در مرحله ی یک چهارم نهایی مغلوب مارین چیلیچ کروات شد . اما اندی در همین سال بود که در برهه ای از زمان به بالاترین رنکینگ دوران بازیگری خود رسید . اندی برای مدتی مرد شماره ی ۲ جهان ماند !!
2010
همه ی چشم ها به اندی دوخته شده بود تا بالاخره به اولین گرند اسلم خود دست پیدا کند . اندی در حالی مسابقات استرالیا را آغاز کرد که سید پنجم مسابقات بود . بازی های خیره کننده و آمادگی او همه ی کارشناسان را برآن داشت تا اورا یکی از بخت های اصلی قهرمانی حتی بالا تر از نادال بدانند . و همین طور هم شد . با اینکه در بازی مقابل رافائل نادال این بایکن اسپانیایی به دلیل مصدومیت از ادامه ی بازی انصراف داد اما اندی بسیار مسلط ظاهر شد و توانست تا مرحله ی فینال به خوبی بالا بیاید . همه چیز آماده بود تا اندی اولین گرند اسلم خود را کسب کند ... اما راجر فدرر باز هم اندی را از این افتخار باز داشت و در فینال رقابت ها توانست به راحتی از سد اندی موری بگذرد و قهرمان شود . فصل خاک برای اندی مانند همیشه موفقیت خاصی نداشت . تا اینکه در رقابت های تورنتو ی امسال اندی با غلبه بر رقبای همیشگیش نادال و فدرر توانست قهرمان شود . و این آخرین افتخاری بود که اندی امسال بدان دست یافت ... چون یکی از بدترین یو اس اپن های دوران بازیگریش را امسال سپری کرد . در حالیکه همگان منتظر بودند که اندی با آمادگی کامل تا مراحل بالایی صعود کند در کمال ناباوری این بازیکن اسکاتلندی در دور سوم مغلوب واورینکا شد و از دور مسابقات کنار رفت . گرند اسلم های سال ۲۰۱۰ هم تمام شدند و چشم تمامی طرفداران او هنوز منتظر است تا اشک های اندی را پس از فتح یک گرند اسلم ببیند ... راستی تا کی باید هواداران منتظر بمانند ؟!
انریکه میگل ایگلسیاس پریسلر (به اسپانیایی: Enrique Miguel Iglesias Preysler) خواننده و ترانه سرا در هشتم ماه مه ۱۹۷۵ در مادرید (اسپانیا) از تبار اروپایی-آسیایی دیده به جهان گشود.
پیشهٔ انریکه ایگلیساس در کمپانی مستقل فنوسویا شروع شد که به او یاری کرد تا به یکی از محبوبترین هنرمندان آمریکای لاتین و بازار لاتین ایالات متحده تبدیل شود، با فروشی که بیشتر از اکثر آلبومهای اسپانیولی دیگر هنرمندان در آن دوره زمانی بود. پیش از سال ۲۰۰۰ او گذاری به جریان اصلی بازار انگلیسی زبان کرد و یک قرارداد منحصر به فرد را برای چند-آلبوم با شرکت یونیورسال میوزیک به مبلغ بیسابقهٔ ۴۸٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار امضا کرد تا بخش لاتین این شرکت آلبومهای اسپانیولی وی و شرکت اینتراسکپ آلبومهای انگلیسی او را منتشر نماید.
۵ آهنگ ایگلسیاس در جایگاه شماره یک در ردهٔ جدول بیلبورد دارد، و رکورد ارائه ۱۷ تک آهنگ شماره یک اسپانیولی را در جدول ترکهای داغ لاتین بیلبورد را داراست. آلبومهای او هم اینک بیش از ۴۰ میلیون فروختهاند که او را پرفروشترین هنرمند موسیقی اسپانیولیزبان در جهان میگرداند.
آغاز فعالیت
ایگلسیاس پسر خوانندهٔ معروف اسپانیایی خولیو ایگلسیاس و روزنامه نگار فیلیپینی، ایزابل پریسلر است. او در مادرید اسپانیا به دنیا آمد و والدین او وقتی سه ساله بود، از هم جدا شدند. پس از خبر وسیع ربوده شدن پدر بزرگ او دکتر خولیو ایگلسیاس پوگا توسط اتاباسک (که البته دو هفته بعد بدون هیچگونه صدمهای پیدا شد)، او در سال ۱۹۸۳ در سن ۸ سالگی به میامی، فلوریدا، در ایالات متحده، نقل مکان کرد تا با پدر خود زندگی کند.با این حال پدرش به ندرت در خانه بود و او توسط دایهای به نام الویرا الوارز پرورش یافت. و به مادر خود در هر تابستان سر میزد.
در میامی، ایگلسیاس از نعمت و تجمل فرزند یک میلیونر بودن لذت میبرد ولی بعدها ذوق و قریحهٔ خود را برای چیزهای ساده تری توسعه داد، حقیقتی که بعدها نمای کنسرت او را با ظاهر شدن در البسهٔ ساده مانند تی شرتهای نخی سپید و جین جلوه گر شد.
او از حشره ها خرمگس وسوسک ساه را دوست دارد.
پیشه هنری
در هنگامیکه در دانشگاه میامی، مشغول به تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی بود، تصمیم گرفت حرفهٔ موسیقی خود را دنبال کند اما فاقد سرمایه لازم برای ضبط یک نمونه نوار بود. چون خواسته بود که بلند پروازی خود را از خانوادهاش پنهان نگه دارد از دایه خود، الیوارس، ۲۰۰۰ دلار قرض کرد. آزمایش خوانندگی او را، مدیر برنامهٔ آیندهٔ او، فرمن مارتینز انجام داد و تحت تأثیر کار انریکه قرار گرفت. با نام مستعار «انریکه مارتی نز»، این دو ترانه نمونه او را برای شرکتهای مختلف ضبط فرستادند. ماهها بعد، ایگلسیاس قرار دادی با فونوسیوا امضاء کرد و سپس به تورنتو، کانادا رفت تا نخستین آلبوم خود را در کمال گمنامی ضبط کند.
به خواست وی برای کم اهمیت کردن نسب خانوادگی وی، ایستگاههای رادیو او را تنها با نام انریکه معرفی نمودند.
وضعیت شهرت
انریکه ایگلسیاس در ۶ ژوئن ۲۰۱۰
او چند بار در رسانهها بهصورت مهمان خود را نشان دادهاست. او در برنامه تلویزیونی (تاک شو) اپرا وینفری مهمان بوده که با غافلگیری یکی از طرفداران خود، همهٔ روز را با او گذراند. همچنین در پریمیوس یووتنود نیز حضور پیدا کرده و مهمان موسیقی آخرین پخش شوی تلویزیونی دیگو مارادونا در آرژانتین بودهاست.
او در چندین آگهی تبلیغاتی برای عطر تامی هیلفیگر به نام True Star Man (ستارهٔ راستین مرد) ظاهر شدهاست که آن را تصدیق میکند در حال پخش آهنگ زمینهٔ «Ring My Bell» (چهره ام را به خاطر بیاور ) که یکی از ترانههای آخرین آلبوم او میباشد. هم چنین در سری آخر Extreme Makeover:Home Edition (بازسازی شدید: ویرایش خانگی) با خواندن ترانهای به نام «Somebody's Me» (اون یه نفر منم) باز از آخرین آلبومش حضور داشتهاست.
اخیراًٌ در کنسرتهای یکبارهٔ خود در ایتالیا، اروگوئه و اسرائیل هم چنین در جشنی از شبکه تلویزیونی MTV در بندر مالاگا در جنوب اسپانیا همراه با پائولینا روبیو زنده خواندهاست و سری کنسرتهای خود را در ایالات متحده اتمام کردهاست. «تور برای طرفداران» او شامل مجموعهٔ بسیاری از آهنگهای قدیمیتر وی و نیز ترانههای تازهٔ او در انگلیسی و اسپانیایی بود.
ایگلسیاس در قسمت مورخ ۷ مه ۲۰۰۷ «دوتا و نصفی مرد» (Two and a half men) با نقش یک تعمیرکار بنام«فرناندو» ظاهر شد.
نخستین تک آهنگ از آلبوم تازهٔ او اینسومنیاک به نام « آیا میدونی؟ (ترانهٔ پینگ پنگ)» منتشر شده در ۱۲ ژوئن ۲۰۰۷ اولین بار در رادیوی رایان سیکرستKIS-FM در ۱۰ آوریل ۲۰۰۷ پخش گردید. همچنین در کنسرت Live Earth ,German leg در هامبورگ در ۱۵ مه ۲۰۰۷ اجرا داشته است. انریکه ترانهٔ «آیامیدونی؟» (Do you know?) و «Hero (قهرمان)» را در نوار زندهٔ سری تلویزیونی آمریکایی رقص با ستارگان (Dancing with Stars) خواندهاست.
زندگی شخصی
او با آنا کورنیکوا تنیسور اهل روسیه دارای روابط عاطفی است، در سالهای گذشته شایعههای زیادی در رابطه با رابطه این دو و ادامه و یا پایان این رابطه در رسانهها مطرح گشته که به گفته آنا کورنیکوا بهزودی قصد ازدواج با یکدیگر را ندارند و به احتمال زیاد انا باردار است. در این چند وقت هرگاه در این مورد از آنها سئوالی پرسیده میشود تکذیب نمیکنند و همهی رسانهها منتظرند که این خبر را انا و انریکه رسما منتشر کنند اما به احتمال زیاد آنها میخواهند همه را غافلگیر کنند.
کریس براون (به انگلیسی: Christopher Mourice Brown) (زاده ۵ مه۱۹۸۹) خواننده آمریکایی است که تاکنون برنده جوایز متعددی در جوایز بت، مسابقه انتخاب نوجوانان، جوایز بیل بورد شدهاست. او در سال ۲۰۰۵ خوانندگی را به عنوان حرفهاش برگزید و در همان زمان که ۱۶ ساله بود مدرسه و تحصیل را ترک گفت و به دانشگاه راه نیافت.
او گفتهاست که اگر خواننده نمیشد، قطعا بسکتبالیست میشد. به گفتهٔ خودش او به خوبی بسکتبال باز میکند و خوانندهٔ معروف و محبوبی است، به طوری که بارها برنده جوایز انتخاب نوجوان و انتخاب کودکان شدهاست. او گفتهاست که آلبومها و آهنگهایش تنها برای طرفدارانش مناسب است و امکان دارد که در نظر منتقدان به عنوان بهترینها برگزیده نشود. اما همانطور که در فهرست جایزههایش دیده میشود، کارهایش نظر بسیاری از منتقدان را نیز جلب کردهاست.
زندگینامه
دوران کودکی و نوجوانی
براون در شهر کوچک تاپاهانوک در ویرجینیای ایالات متحده آمریکا زاده شد. پدر و مادرش، کلینگتون براون و هاوکینز پس از تولد او دو فرزند دیگر نیز به دنیا آوردند، یک دختر و یک برادر کوچک تر برای کریس به نام مایلز که بارها در ودیو کلیپهای کریس حضور یافته و رقصیدهاست. کودکیاش را با آثار مایکل جکسون که به گفتهٔ خودش، «بزرگترین الهامگر تمام زندگیاش بوده»[۱] گذراند و آرزوی رپر شدن را از سنین کودکی در سر پروراند.[۲] وقتی ۱۲ ساله شد، مادرش با شنیدن صدای او در حال آواز خواندن در اطراف خانه متوجه شد که صدای او عالی است. اما تا سن ۱۶ سالگی که تینا دیویس از استودیوی دف جم او را دید به آن عرصه روی نیاورد.
تینا به او کمک کرد تا با جیو رکوردز همکاری کند و نخستین آلبوم خود را در آن جا بسازد. سرانجام در نوامبر ۲۰۰۵، آلبوم کریس بروان به سیدی فروشیهای سراسر آمریکا برده شد و با فروش بالایی در صدر جدولها قرار گرفت. با این که بیشتر آهنگهای او الهامگرفته از هیپ هاپ هستند، اما صدای او در واقع آوایی از ریتم و بلوزهای کلاسیک است، آوایی که باعث شد تینا دیویس آن را بیمانند بخواند. او اکنون با دو آلبوم پرفروش و بازی در ۴ فیلم به همراه کلمبوس شرت یکی از معروفترین چهرههای خوانندگی و جزو محبوبترین خوانندهها در آمریکا و سراسر جهان است.
شروع خوانندگی به صورت حرفهای
کریس بروان:۲۰۰۵-۲۰۰۶
او در اواخر سال ۲۰۰۴ مدرسه را رها کرد تا مقدمات آلبوم اش، کریس براون، را فراهم کند. سرانجام در ۲۹ نوامبر ۲۰۰۵ آلبوم منتشر شد و در لیست دویست آلبوم برتر بیل برد در مقام دوم جای گرفت که موفقیت عظیمی برای اولین آلبوم او بود. باور نکردنی بود که در همان هفتهٔ اول بیش از ۱۵۵۰۰۰ نسخه اش در اولین هفته به فروش رفته بود. ودیو کلیپ حرکتش بده! در ایالات متحده، زلاند نو و استرالیا در مقام اول پرطرفدارترین آهنگها قرار گرفت. ودیو ی پس از آن، "هی! (متاسفم دوشیزه انم)" نیز دومین آهنگ پرطرفدار کریس در جداول ده آهنگ برتر، و در واقع هفتمین در آمریکا و سیزدهمین در بریتانیا بود.
سومین موزیک ودیو اش، "به من بده"، در مارس ۲۰۰۶ با همراهی لیل وین به بازار عرضه شد. این آهنگ هرچند که به صورت میکس شده با همراهی لیل وین در سی دیهای فروخته شده نبود، اما بعدها اضافه شد. ای آهنگ از رتبهٔ ۸۰ جداول بیل برد، به سرعت به رتبهٔ ۱۵ صعود کرد. لازم به ذکر است که دستیار کارگردان دومین و سومین کلیپ اش را خود بر عهده داشتهاست. خداحافظی کن، اهنگی که برای فیلم گام بردار ساخته شده بود نیز به صورت کلیپ به نمایش عموم در آمد.
در جون ۲۰۰۶، کریس دی وی دیهایی را با عنوان "سیاحت کریس براون" عرضه کرد که قدم به قدم مسافرت او ابتدا به بریتانیا و سپس به ژاپن را نمایش میدهد، که البته نماهایی از مراحل آماده شدن او برای اولین مسابقه گرمی اش، و مچنین پشت صحنهٔ کلیپهایش را در خود گنجانده بود.
بی سابقه: ۲۰۰۶-اواسط ۲۰۰۸
پس از به پایان رساندن تابستان اش با نی-یو باون به سرعت دست به کار ساخت آلبوم جدید اش، "بی سابقه" شد که قرار بود در ۲۸ آگوست ۲۰۰۷ منتشر شود، در حالی تاریخ عرضه اش به ۶ نوامبر همان سال تغییر یافت. این آلبوم هم در لیست دویست تایی پرفروشهای بیل بورد چهارم و در لیست بهترین آهنگهای سبک آر اند بی دوم شد. در همان هفتهٔ اول ۳۰۰۰۰۰ نسخه به فروش رفت، مقداری که ۱۴۰۰۰۰ بیش از انتظارات بود.
اولین ودیو ی این آلبوم دیوار به دیوار لود، که در لیست ۱۰۰ ودیوی برتر بیل بورد ابتدا نود و ششم، سپس هفتاد و نهم و در آخر بیست و دوم شد. "بوس بوس" نیز که دومین ودیو بود، بیش از انتظار گل کرد و در مقام اول جداول بیل بورد قرار گرفت. این آهنگ با همراهی تی-پین ساخته و پرداخته شده بود. ودیوی با تو که در ۴ دسامبر ۲۰۰۷ وارد بازار شد را میتوان بزرگترین موفق کریس براون تا به آن زمان دانست، زیرا پس از دوم شدن در جدول بیل بورد، در مقامهای اول یا دوم بسیاری از کشورها مانند: اندونزی، سنگاپور، برزیل، کانادا، فیلیپین، ایالات متحده، قبرس، فرانسه، ایرلند، بریتانیا، مالزی و استرالیا جای گرفت.
بی سابقه"، نسخهٔ "جاوادانه
در تاریخ سوم جون ۲۰۰۸، یک نسخهٔ لوکس از آلبوم بی سابقه با عنوان نسخهٔ جاودانهٔ بیسابقه منتشر کرد که در واقع هفت ماه بعد از نسخهٔ اصلی در اختیار عموم قرار گرفته بود. نسخهٔ جدید شامل چندین آهنگ جدید نیز مانند جاودانه میشد، که در همان زمان در رتبهٔ سوم صد آهنگ برتر بیل بورد قرار گرفت.
با انتشار این آلبوم، بروان عازم سفری برای کنسرت "تعطیلات بی سابقه" شد، و به مسافرت در سی شهر آمریکایی پرداخت. کنسترش در کنسینانتو، اهیو در تاریخ ششم دسامبر ۲۰۰۷ شروع شد و در هنولولو ی هاوایی پایان یافت. ودیوهایش در همان سوم جون ۲۰۰۸ به عنوان سی دی دوم بی سابقه: نسخهٔ جاودانه منتشر شد.
کریس براون در بت اوارد ۲۰۰۸ برندهٔ جایزهٔ بهترین خوانندهٔ مرد شد. او در این مسابقه شعر باتو و [[به زیر کشاندن تو را اجرا کرد. همراهی سیارا در رقص نیز یکی از عوامل برنده شدن او بود. او همچنین در آلبوم جدید لوکاریس، تئاتر ذهن، با همراهی این خواننده در آهنگ آن دختران چگونهاند مشارکت دارد.
در سال ۲۰۰۹ نیز آلبوم جدید او با مشارکت بسیاری از چهرههای مهروف خوانندگی به بازار عرضه خواهد شد.
کریستینا ماریا اگیلرا (به انگلیسی: Christina María Aguilera) (زاده ۱۸ دسامبر۱۹۸۰) خواننده و ترانهنویس سبک پاپ اهل آمریکا است. او با خواندن آلبوم Christina Aguilera به موفقیت رسید و تاکنون پنج بار برنده جایزه گرمی شده است. در سال ۲۰۰۵ با جردن برتمن ازدواج کرد.
زندگینامه
کریستینا در نیویورک به دنیا آمد و پدرش هاوییِر اگیلرا (کشیش ارتش اکوادور) و مادرش شلی فیلدر (پیانیست و ویالونیست متبحر ایرلندی) بودند. او به همراه خواهران و برادرانش در وکس فورد پنسیلوانیا بزرگ شد. از همان کودکی آرزو داشت که روزی خواننده شود و از همان دوران هنرمندانی مانند مدونا، ویتنی هوستون، ماریا کری، الا فیتزجرالد، جودی گارلند و اتا جیمز را مورد احترام قرار میداد.
دوران کار او به عنوان یک خواننده با اجرا در شوهای مدرسهای که در آن درس می خواند، آغاز شد. او از صدای زیبایش همواره به عنوان یک عامل موثر و قوی استفاده میکرد.
پس از حضور ۲ ساله اش در یک کلوپ، کریستینا در سال ۱۹۹۸ به ژاپن سفر کرد، جایی که ترانهای همراه با کیزو ناکانیشی اجرا کرد و سپس به بازدید و گردش در ژاپن پرداخت.
به این ترتیب کریستینا تبدیل به یک ستاره شد. اینها همه وقتی آغاز شدند که او ترانهای را برای شرکت دیسنی به نام مولان فرستاد و برای کار دعوت شد. تمام استودیوها تقاضای شنیدن آن را داشتند. او به همراه ویتنی هوستون ترانه I wanna Run to you را خوانده بودند و به این ترتیب مسئولان اجرایی استودیوی مذکور دریافتند که بهترین و وسیعترین صدایی را که به دنبالش بودند، یافته اند. ۲ روز بعد کریستینا مسئول ضبط Reflection برای مولان شد و همان هفته یک قرار داد کار با RCA امضا کرد. این ترانه محبوب جوانان آن دوره شده و نامزد جایزه گوی طلایی برای بهترین آهنگ ساخته شده برای کارتون شد.
اولین آلبوم به نام خودش بود و در ۲۴ اوت سال ۱۹۹۹ تولید شد و بیش از ۲۵۰ هزار کپی در عرض یک هفته از آغاز پخش آن فروش کرد.
آلبوم کریستینا اگیلرا جایزههایی هم از طرف منتقدین و هم از طرف طرفداران دریافت کرد.
یک بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد. نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردی و ساحل طلایى انداخت و گفت :
- خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟
ناگاه، ابرى سیاه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت :
- چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من ؟
مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت :
- اى خداى کریم ! از تو مى خواهم جاده اى بین کالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى کنم !
از جانب خداى متعال ندا آمد که :
- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و مى توانم خواهش ترا بر آورده کنم، اما، هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هیچ میدانى که باید فرمان دهم تا فرشتگانم روى اقیانوس آرام را آسفالت کنند ؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود ؟ من همه ى اینها را مى توانم انجام بدهم، اما، آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بکنى ؟
مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت :
- اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم ! میشود به من بفهمانى که زنان چرا می گریند؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست ؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟
صدایی از جانب باریتعالى آمد که : اى بنده من ! آن جاده اى را که خواسته اى، دو بانده باشد یا چهار بانده ؟
یک بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد. نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردی و ساحل طلایى انداخت و گفت :
- خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟
ناگاه، ابرى سیاه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت :
- چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من ؟
مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت :
- اى خداى کریم ! از تو مى خواهم جاده اى بین کالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى کنم !
از جانب خداى متعال ندا آمد که :
- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و مى توانم خواهش ترا بر آورده کنم، اما، هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هیچ میدانى که باید فرمان دهم تا فرشتگانم روى اقیانوس آرام را آسفالت کنند ؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود ؟ من همه ى اینها را مى توانم انجام بدهم، اما، آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بکنى ؟
مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت :
- اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم ! میشود به من بفهمانى که زنان چرا می گریند؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست ؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟
صدایی از جانب باریتعالى آمد که : اى بنده من ! آن جاده اى را که خواسته اى، دو بانده باشد یا چهار بانده ؟
مزدا 323 قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد . خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد ، اما راننده، خودرو را به عقب راند، تا جایی که پنجره جلو دقیقا روبروی دختر جوان قرار گرفت این اولین خودرویی نبود که روبروی دختر توقف می کرد ، اما هریک از آنها با بی توجهی دختر جوان به راه خود ادامه می دادند . دختر جوان، مانتوی مشکی تنگی به تن کرده بود که چند انگشتی از یک پیراهن بلند تر بود . شلواری هم که تن دخترک بود ،همچون مانتویش مشکی بود و تنگ می نمود که آن هم کوتاه بود و تا چند سانتی پایین تر از زانو را می پوشاند . به نظر می آمد که شلوار به خودی خود کوتاه نیست و انتهای ساق آن به داخل تا شده . دختر جوان نتوانست اهمیتی به مزدای قرمز رنگ ندهد . سرش را به داخل پنجره خم کرد و به راننده گفت :" بفرمایید؟" . مزدا مسافری نداشت . راننده آن پسر جوان و خوش چهره ای بود که عینک دودی ظریفی به چشم داشت . پسر جوان بدون معطلی و با بیانی محترمانه گفت : " خوشحال میشم تا جایی برسونمتون". دختر جوان گفت : "صادقیه میرما". پسر جوان بی درنگ سرش را به نشانه تائید تکان داد و پاسخ داد : " حتماً، بفرمایید بالا ". دخترک با متعجب ساختن پسر جوان، صندلی عقب را برای نشستن انتخاب کرد .چند لحظه ای از حرکت خودرو نگذشته بود که دختر جوان ، در حالی که روسری کوچک و قرمز خود را عقب و جلو می کشید و موهای سرازیر شده در کنار صورتش را نظم می داد ،گفت :" توی ماشینت چیزی برای گوش کردن نیست "
- البته .
پسر جوان ،سپس پخش خودرو را روشن کرد . صدای ترانه ای انگلیسی زبان به گوش رسید . از آینه به دختر جوان نگاهی انداخت و با همان لبخند ظریفش که از ابتدا بر لب داشت گفت :"کریس دبرگ هست ، حالا خوشتون نمیاد عوضش کنم ". دخترک با شنیدن حرف پسرجوان ،خنده تمسخر آمیزی سر داد .
- ها ها ها ، این که اریک کلاپتون . نمیشنوی مگه ، انگلیسی می خونه . اصلا کجاش شبیه کریس دبرگ!
- اِه ، من تا الان فکر می کردم کریس دبرگ . مثل اینکه خیلی خوب اینا رو می شناسید ها .
دخترک ، قیافه ای به خود گرفت و ادامه داد: " اِی ، کمی "
- پس کسی طرف حسابمه که خیلی موسیقی حالیشه . من موسیقی رو خیلی دوست دارم ، اما الان اونقدر مشغله ذهنی دارم که حال و حوصله موسیقی کار کردن رو ازم گرفته .
دخترک لبخندی زیرکانه زد و با لحنی کش دار گفت:" ای بابا، بسوزه پدر عاشقی . چی شده ، راضی نمیشه ؟"
- نه بابا، من تا حالا عاشق نشده ام . البته کسی رو پیدا نکرده ام که عاشقش بشم ، و اگرنه اگه مورد خوبی پیش بیاد ، از عاشقی هم بدم نمیاد . اصل قضیه اینه که، قبل از اینکه با ماشین بزنم بیرون و در خدمت شما باشم ، توی خونه با بابام دعوام شد .
- آخی ، سرچی؟ لابد پول بهت نمی ده
- نه ، تنها چیزی که میده پول . مشکل اینجاست که فردا دارم می رم بروکسل، اونوقت این آقا گیر داده بمون توی شرکت کار داریم .
با گفتن این جملات توسط پسر جوان ، دخترک، با اینکه سعی می کرد به چهره اش هویدا نشود ، اما کاملا چهره اش دگرگون شد و با لحنی کنجکاوانه پرسید: " اِه، بروکسل چی کار داری؟ "
- دایی ام چند سالی هست که اونجاست . بعد از سه چهار ماه کار مداوم ، می خواستم برم اونجا یه استراحتی بکنم؟
دخترک بادی به غبغب انداخت و سریع پاسخ داد:
- اتفاقا من هم یک هفته پیش از اسپانیا برگشتم.
- اِه، شما هم اونجا فامیل دارید؟ کدوم شهر.
- فامیل که نداریم ، برای تفریح رفته بودم ونیز.
پسر جوان نیشخندی زد و گفت : اصلا ولش کن بابا ، اسم قشنگتون چیه؟
- من دایانا هستم. اسم تو چیه، چند سالته؟ چه کاره ای؟
- چه خبره؟ یکی یکی بپرسید، این جوری آدم هول میشه ... اولاً این که اسم خیلی قشنگی دارید ، یکی از اون معدود اسم هایی که من عاشقشونم . اسم خودم سهیل ، 25 سالمه و پیش بابام که کارگذار بورس کار می کنم . خوب حالا شما
دخترک با شنیدن این حرفهای سهیل ، چهره اش گلگون شد و به تشویش افتاد .
- من که گفتم ، اسمم دایاناست . 23 سالمه و کار هم نمی کنم . خونمون سمت الهیه است و الان هم محض تفریح دارم می رم صادقیه . تا حالا بوتیک های اونجا نرفته ام . با یکی از دوستام اونجا قرار گذاشته ام تا بوتیک هاش رو ببینیم و اگه چیز قشنگی هم بود بخریم .
- همین چیزایی هم که الان پوشیده اید خیلی قشنگه ها.
دایانا ، گره کوچک روسریش را باز کرد و بار دیگر گره کرد . سپس گفت:
- اِی ، بد نیست . اما دیگه یک ماهی هست که خریدمشون . خیلی قدیمی شده اند ... . ولش کن ، اصلا از خودت بگو ، گفتی موسیقی کار نکرده ای و دوست داری کار کنی ، آره؟
- چرا ، تا چند سال پیش یه مدتی پیانو کار می کردم.
دخترک ، سعی می کرد دلبرانه سخن وری کند ، اما ناگهان به جوشش افتاد ، طوری که منقطع صحبت می کرد و کلمات را دستپاچه بیان می کرد.
-ای وای، من عاشق پیانو ام . خیلی دوست دارم پیانو کار کنم ، یعنی یه مدتی هست که کلاسش رو می رم ، اما هنوز خیلی بلد نیستم . ... اصلا اینجوری نمیشه، نگه دار بیام جلو بشینم راحت تر حرف بزنیم .
سهیل ، بی ردنگ خودرو را متوقف کرد . دایانا هم سریع پیاده شد و به صندلی جلو رفت .
-دایانا خانوم ، داریم می رسیما .
- دایانا خانوم کیه؟ دایانا ... . ولش کن ، فعلا عجله ندارم . بهتره چند دقیقه دیگه هم با هم باشیم . آخه من تازه تو رو پیدا کرده ام . تو که مخالفتی نداری ؟
- نه ، من که اومده بودم حالی عوض کنم . حالا هم کی بهتر از تو که حالم رو عوض کنه . فقط باید عرض کنم که الان ساعت نه و نیمه ، حواست باشه که دیرت نشه .
دخترک با شنیدن صحبت های سهیل، وقتی متوجه ساعت شد، چهره اش رنجور شد و در حالی که لب خود رابا اضطراب می گزید ، گفت:
-آره راست میگی ... پس حداقل یه چند دقیقه ای ماشینت رو دور فلکه نگه دار ، باهات کار دارم .
سهیل ، با قبول کردن حرفهای دایانا ، حوالی میدان که رسید ، خودرو را متوقف کرد . روی خود را به دخترک کرد و کمرش را به در تکیه داد . عینک دودی را از چشمانش برداشت .چهره ای نسبتا گیرا داشت . ته ریشی به صورتش بود و موهایی ژولیده داشت که تا گوشش را می پوشانید . پخش خودرو را خاموش کرد و سپس با همان لبخندی که بر لب داشت گفت :
- بفرمایید.
دیگر کاملا از ظاهر و طرز صحبت دخترک می شد پی به هیجانش برد.
- موبایلت ... شماره موبایلت رو بده، البته اگه ممکنه .
پسر جوان لحظه ای فکر کرد و سپس گوشی همراه خود را از روی داشبورد- پشت فرمان برداشت . آن را به سمت دایانا دراز کرد.
- بگیر ، زنگ بزن گوشی خودت که هم شماره تو روی موبایلم ثبت بشه و هم شماره من روی موبایل تو بیفته . فقط صبر کن روشنش کنم ... اونقدر اعصابم خورد بود که گوشی رو خاموش کردم .
دایانا ، به محض دیدن گوشی گران قیمت سهیل به وجد آمد . اما سریع شوق خود را کتمان کرد و فقط به گفتن"کوشی خوبی داری ها" قناعت کرد .
- قابلت رو نداره . اتفاقا باید عوضش کنم ، خیلی یوغره.
- خوب ، ممنون . فقط بگو کی می تونیم همدیگه رو دوباره ببینیم .
- ببینم چی میشه . اگه فردا برم بروکسل که هیچ، اما اگه تهران بودم یه کاریش می کنم . اصلا بهم زنگ بزن .
- باشه ... پس من می رم .فعلا خداحافظ .
- خوشحال شدم،...خداحافظ . ... زنگ یادت نره .
دختر جوان ، درحالی که احساس مسرت می کرد ، با گامهایی لرزان (از شوق) از خودرو خارج شد . هر چند قدمی که بر می داشت ،سرش را برمی گرداند و مزدا را نگاه می کرد و دستی برای سهیل تکان می داد . پس از دور شدن دایانا ، سهیل از داخل خودرو پیاده شد و طوری که دایانا متوجه نمی شد، او را تعقیب کرد . حوالی همان میدان بود که دایانا روی صندلی های یک ایستگاه اتوبوس نشست . سهیل ، گوشه ای لابلای جمعیت در حال گذر ، خود را پنهان کرده بود و دایانا را نظاره می کرد . دایانا دستش را به ساق شلوار خود انداخت و تایی که از داخل داده بود را باز کرد . شلواردیگر کوتاه نبود . از داخل کیفی که بر روی دوشش بود مقنعه ای بیرون آورد و در لحظه ای کوتاه آنرا سر کرد و از زیر مقنعه ، تکه پارچه ای که بر سرش بود ، بیرون کشید . از داخل همان کیف ، آینه کوچکی خارج کرد و با یک دستمال کوچک ، از آرایش غلیظی که روی صورتش بود کاست . موهای خرمایی رنگش را که روی صورتش سرازیر شده بود ، داخل مقنعه کرد و با آمدن اولین اتوبوس ، از محل خارج شد . سهیل در طول دیدن این صحنه ها ، همچنان لبخند بر لب داشت . با رفتن دایانا، سهیل به سمت مزدا حرکت کرد . به خودرو که نزدیک می شد زنگ موبایلی که همراهش بود ، به صدا در آمد. سهیل بلافاصله پاسخ داد:
- بله؟
صدای خواهش های پسر جوانی از آنسوی گوشی آمد .
- سلام ، آقا هر چی می خوایی از تو ماشین بردار ، فقط ماشین رو سالم بهم تحویل بده . تو رو خدا ، بگو کجاست بیام ببرم ...
- خوب بابا ، چه خبرته . تا تو باشی و در ماشینت رو برای آب هویج گرفتن باز نزاری ... ببینم به پلیس هم زنگ زدی ؟
- نه ، به جون شما نه ، فقط تو رو خدا ماشین رو بده .
- جون من قسم نخور ، من که می دونم زنگ زده ای ...ولی عیبی نداره ، آدرس می دم بیا ... فقط یه چیزی ، این یارویی که سی دیش توی ماشینت بود کی بود؟
- کی ؟ اون خارجیه ؟ ... استینگ بود ، استینگ .
- هه هه ... یه چیز دیگه هم می پرسم و بعدش آدرس رو می دم ؛ ونیز توی اسپانیاست ؟
- ونیز؟ نه بابا، ونیز که توی ایتالیاست ... آقا داری مسخره ام می کنی ، آدرس رو بده دیگه ...
- نه ، داشتم جدول حل می کردم . مزدای قرمزت ، ضلع جنوبی صادقیه پارک شده . گوشیت رو می زارم توی ماشین ، ماشین رو هم می بندم و سوییچ رو می اندازم توی سطل آشغالی که کنار ماشینته . راستی یه دایانا خانوم هم بهت زنگ می زنه ، یه دختر خوشگل،... برو حالش رو ببر ، برات مخ هم زدم ،... خداحافظ!!!
استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا نگاه داشت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند 50 گرم، 100 گرم، 150 گرم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقاً وزنش چقدر است. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقى خواهد افتاد.
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقى نمی افتد. استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقى می افتد؟ یکى از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد می گیرد. حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگرى جسارتاً گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند. استاد گفت: خیلى خوب است. ولى آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟ شاگردان جواب دادند: نه پس چه چیز باعث درد و فشار روى عضلات می شود؟ من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند: یکى از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید. استاد گفت: دقیقاً . مشکلات زندگى هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید، اشکالى ندارد. اگر مدت طولانی ترى به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کارى نخواهید بود.
فکر کردن به مشکلات زندگى مهم است. اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید، هر روز صبح سرحال و قوى بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشى که برایتان پیش می آید، برآیید! دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذار. زندگى همین است!
رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد .
وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست ... .
مغازه دار میگه : به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ...
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .
- فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه:دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بیصدا بغل دستم وایساد. من هم بیمعطلی پریدم توش.
این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!
خیلی ترسیدم. داشتم به خودم میاومدم که ماشین یهو همون طور بیصداراه افتاد.
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود. نمیتونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظههای آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظههای آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میاومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میاومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار ماشین ما شده بود.
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند.
بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد.
دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند: که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد.
اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر می شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟
معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند.
هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و زن مصری اش فوزیه در سال 1317 خورشیدی چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب به تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند.
در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بوده دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور با پولی که از کدخدای ده می گیرند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیۀ دیوارها را ماست مالی کردند.
قدمت ریشۀ تاریخی این اصطلاح ( ماست مالی) ازشصت سال نمی گذرد، و ماجرای این ماست مالی مدت ها موضوع اصلی شوخی های محافل و مجالس بود . حکیم ارد بزرگ می گوید : (فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند) .
به یقین الان همه خوانندگان این حکایت در ذهنشان این سئول نقش می بندد که محمدرضا پهلوی و پدرش رضا شاه که در آن زمان زنده بود در بهبه جنگ جهانی دوم و آن همه خطر که ایران را تهدید می کرد چون سه سال بعد از تاریخ این ازدواج ، نیروهای متفقین به ایران حمله نمودند چطور ذهنشان درگیر این حاشیه های خنده آور بوده است کاش در پی تجهیز قشون و سرباز بودند به جای رنگ و لعاب ...
"خسرو" (اشک بیست و چهارم) فرمانروای ایران پس از آنکه توسط مجلس مهستان به پادشاهی دودمان اشکانیان ایران انتخاب شد .
شنید عده ایی از رایزنان دربار به شاهزادگان " اُمیت " و " روژوه " ، فرزندان "پاکور" پادشاه پیشین ایرانزمین نهیب می زنند که پادشاهی از آن شماست و نه عمویتان خسرو!
هر دو برادر با این سخنان سرافکنده و سرشکسته می شدند ، بیشتر روزها در انزوا و تنها بودند .
پادشاه ایران ماجرای این دو را شنید از این روی امیت و روژوه را فراخواند و به آنها گفت : ریش سفیدان و خردمندان ایران مرا به فرمانروایی برگزیده اند اما باز هم برای من ارزش برادرم پاکور که اکنون در بین ما نیست و شما فرزندان او، بسیار مهمتر از این عنوان است . حال اگر هر دو شما به این نتیجه رسیده اید که بهتر است من در این موقعیت نباشم نامه ایی برای مجلس مهستان می نویسم و از آنها خواهم خواست این عنوان را به کس دیگری بدهند ، شاید انتخاب آنها شما باشید .
فرمانروا ، پسران پادشاه پیشین را تنها گذاشت تا فکر کنند . وقتی برگشت دید در مقابل تخت پادشاهی دو تاج شاهزادگی پسران پاکور است و این بدان معنا بود که آنها به شرایط جدید تن داده و نظر مجلس مهستان را پذیرفته اند و دیگر سهمی از قدرت برای خود قائل نیستند .
پاکور دستور داد تاج ها را به آنها برگردانند و از آنها خواست در کشورداری تنهایش نگذارند . و به آنها گفت قوی باشند و به سخن بدخواهان توجه نکنند و خود باشند یک اشکانی نجیب زاده ، فیلسوف کشورمان حکیم ارد بزرگ می گوید : آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد . و اینچنین بود که در طی 19 سال پادشاهی خسرو پادشاه اشکانی ، این دو برادر یاور او و افسرانی شجاع برای کشورمان ایران بودند .
دو نام "امیت" و "روژوه" که ریشه از زبان پهلوی باستان دارند امروز "امید" و "روزبه" خوانده می شوند .
شوچنکو با ۳۱ گل زده در ۶۹ بازی ملی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال اکراین است و رکورد گلزنی تاریخ کشورش را در اختیار دارد.
سابقهٔ ورزشی
باشگاهی
دینامو کیف
آندری شوچنکو فوتبال حرفهای را از دینامو کیف آغاز کرد. در ۱۹۹۰ آندری برای تیم زیر ۱۴ سال این باشگاه در (در ولز) به میدان رفت و آقای گل آن رقابتها شد. جایزهٔ آن رقابتها یک جفت کتانی بود که توسط خود او به آندری اهدا شد.
جمعا شوچنکو از سال ۱۹۸۶ (۱۰ سالگی) تا ۱۹۹۴ برای تیمهای پایهٔ دینامو کیف بازی میکرد و سپس به تیم اصلی رفت.
شوچنکو در همان فصل اول (گرچه به ندرت به میدان آمد) قهرمانی لیگ اوکراین را با دینامو تجربه کرد و در فصل بعدی در ۲۰ بازی به میدان آمد و ۶ گل به ثمر رساند تا این قهرمانی تکرار شود.
دو فصل بعدی، یعنی ۱۹۹۷-۱۹۹۸ و ۱۹۹۸-۱۹۹۹ فصلهای بسیار موفقی برای آندری بودند. او در فصل ۹۷-۹۸ به همراه دینامو در جام باشگاههای اروپا به میدان آمد. او در مقابل بارسلونا در همان نیمهٔ اول سه گل به ثمر رساند تا نهایتا دینامو با نتیجهٔ ۴-۰ بارسلونای معروف را در خانه مغلوب کند و شگفتی بزرگی بیافریند. او مجموعا در ۱۰ بازی این جام به میدان آمد و ۶ گل به ثمر رساند. در آن فصل شوچنکو در ۲۳ بازی لیگ داخلی نیز بازی کرد و ۱۹ گل زد تا دینامو کیف باز هم قهرمان اکراین شود.
در فصل ۹۸-۹۹ نیز شوچنکو درخشید و مجدداً با دینامو کیف قهرمانی اکراین را به دست آورد. این بار او ۱۸ گل به ثمر رساند و آقای گل اکراین هم شد. او در جام باشگاههای اروپا هم ستارهٔ تیمش بود تا دینامو تا نیمهنهایی آن بازیها بالا رود و نهایتا مقابل بایرن مونیخ حذف شود.
مجموعا شوچنکو پنج فصل در دینامو کیف بازی کرد و در هر پنج فصل قهرمان لیگ اکراین شد و مجموعا در ۱۱۸ بازی این لیگ به میدان آمد و ۶۰ گل به ثمر رساند.
آث میلان
در ۱۹۹۹ شوچنکو با مبلغ ۲۶ میلیون پاوند به آث میلان ایتالیا – یکی از بهترین باشگاههای اروپا- پیوست و سریعا در ترکیب این تیم جا یافت.
دو فصل بعدی یعنی ۲۰۰۰-۲۰۰۱ و ۲۰۰۱-۲۰۰۲ سالهای خیلی موفقی برای میلان نبودند اما بهرحال شوا در ۵۱ بازی ۳۴ گل به ثمر رساند.
در فصل ۲۰۰۲-۲۰۰۳ میلان مجدداً بسیار خوب ظاهر شد و قهرمان جام حذفی ایتالیا و جام باشگاههای اروپا شد. شوچنکو در این فصل خیلی خوب کار نکرد و در ۲۴ بازی تنها پنج گل به ثمر رساند. اما در فینال اروپا پس از اینکه بازی ۰-۰ مساوی شد و کار به ضربات پنالتی کشید، این پنالتی او بود که قهرمانی را از یوونتوس گرفت و از آن میلان کرد. با قهرمانی اروپا شوچنکو عنوان اولین اکراینی صاحب چنین جامی را از آن خود کرد.
فصل ۲۰۰۳-۲۰۰۴ هم برای میلان و هم برای شوچنکو پر از موفقیت بود. شوچنکو در ۳۲ بازی ۲۴ گل به ثمر رساند تا دوباره آقای گل شود و میلان مجدداً پس از چهار سال، قهرمان ایتالیا شود. شوچنکو در ضمن در فینال سوپرکاپ اروپا مقابل پورتو به میدان آمد و گل پیروزی میلانیها را به ثمر رساند.
در تابستان ۲۰۰۴ شایعههای زیادی در مورد انتقال شوا به چلسی بود. میگفتند ، صاحب چلسی, ۵۰ میلیون پاوند به اضافهٔ هرنان کرسپو را پیشنهاد دادهاست. این انتقال هرگز صورت نگرفت اما کرسپو به صورت قرضی به میلان آمد. پس از آن شایعههایی بود که آبرامویچ مبلغ انتقال را به ۸۵ میلیون پاوند افزایش داده و حاضر شده هفتهای ۲۲۵ هزار پاوند هم به شوچنکو بپردازد اما مجدداً چیزی صورت نگرفت.
در فصل ۲۰۰۵-۲۰۰۶ شوچنکو در ۲۲ بازی لیگ به میدان آمد و ۱۹ گل زد. در لیگ اروپای آن سال نیز شوچنکو مجدداً عالی بازی کرد. او در ۱۲ بازی به میدان آمد و ۹ گل زد. در ۲۳ نوامبر ۲۰۰۵ در بازی برگشت مقال فنرباغچهٔ ترکیه، شوا ۴ گل به ثمر رساند تا آث میلان ۴-۰ شود و نام او به عنوان پنجمین فردی که در یک بازی جام باشگاههای اروپا ۴ گل به ثمر رسانده ثبت شود. پیش از او تنها فون باستن، سیمونه اینزاگی، دادو پرسو و رود وان نیستلروی به این مهم نائل آمده بودند. در ۴ آوریل ۲۰۰۶ شوچنکو ۵۱امین گل خود در تاریخ جام باشگاههای اروپا به ثمر رساند تا با (از رئال مادرید) برابر شود.
با این حال شوچنکو در ۴ بازی آخر (یک چهارم نهایی و نیمه نهایی) تنها یک گل به ثمر رساند تا میلان گرچه به زحمت از سد لیون گذشت اما مقابل بارسلونا حذف شد.
شوچنکو در ۳۱ مه ۲۰۰۶ به چلسی انگلستان پیوست.
او در طول هفت سال بازی برای آث میلان پس از گونار نورداهل دومین گلزن برتر تاریخ این باشگاه شد. (گل او مقابل ترویسو در ۸ فوریه ۲۰۰۶ او را به این مقام رساند)
شوچنکو مجموعا در ۲۰۷ بازی لیگ ایتالیا برای میلان به میدان رفت و ۱۲۷ گل به ثمر رساند.
چلسی
در ۱۱مه ۲۰۰۶ شوچنکو اعلام کرد بر خلاف صحبتهای قبلی قصد ترک میلان را دارد.
پیش از این شوچنکو بارها گفته بود که دوست دارد در میلان بازی کند و به جایگاه کسانی چون فرانکو بارسی یا پائولو مالدینی برسد.
در ۳۱مه ۲۰۰۶ شوچنکو رسما به چلسی پیوست. مبلغ قرارداد رسما فاش نشده اما مبلغی حدود ۳۰ میلیون پاوند حدس زده میشود که گرانترین مبلغ تاریخ فوتبال انگلستان و یکی از گرانترینهای جهان است.
شوچنکو در چلسی شمارهٔ هفت را خواهد پوشید. این علاقهٔ خود او بود که از سمت خوزه مورینیو نیز تمدید شد.
تیم ملی اکراین
شوچنکو اولین گل ملی خود را درمه ۱۹۹۶ در بازی دوستانهای مقابل ترکیه به ثمر رساند.
در مسابقات راهیابی به یورو ۲۰۰۴ اکراین مجدداً ناکام ماند. اینبار نیز شوچنکو حضور داشت و چند گل (از جمله گلی به اسپانیا) را به ثمر رساند.
در اکتبر ۲۰۰۵ اکراین بالاخره (برای اولین بار در تاریخ) به جام جهانی راه یافت. آنها در گروه خود در مسابقات راهیابی ۱۲ بازی کردند و با فتح هفت بازی و تنها یک باخت در صدر گروه نشستند و مستقیما صعود کردند. شوچنکو از مجموع ۱۸ گل اکراین شش تا را به ثمر رساند.
شوچنکو در جام جهانی ۲۰۰۶ به عنوان امید اصلی اکراین به میدان آمد و در بازی دوم در پیروزی چهار بر صفر مقابل عربستان صعودی، یک گل به ثمر رساند. او سپس در بازی بعدی مقابل تونس هم به میدان آمد و با به ثمر رساندن یکل گل به تیمش کمک کرد که از گروه بالا بیاید. آندری در مرحله یک هشتم نهایی در پیرزی اکراین بر سوئیس در ضربات پنالتی شرکت داشت گرچه خود پنالتی اش را گل نکرد. او در بازی اکراین و ایتالیا در مرحله یک چهارم نهایی هم بازی کرد اما اکراین ۳-۰ شکست خورد تا از جام حذف شود اما بهرحال شوچنکو اولین جام جهانی خود را با به ثمر رساندن دو گل و جای گرفتن در میان هشت تیم برتر به همراه اکراین با موفقیت به پایان رساند.
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 12 June 2012.
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 20:13, 19 June 2012 (UTC)
این بازیکن در ۱۲ جولای ۱۹۸۲ به دنیا آمد و فوتبالش را از باری شروع کرد و بعد در سن ۱۸ سالگی با جنجال از تیمهای آ اس رم و یوونتوس تیم رم را انتخاب کرد. در سال ۲۰۰۶ به رئال مادریدرفت اماموفق نبود.سپس به سامپدوریا رفت و در آن تیم خوش در خشید تا این که در زمستان ۲۰۱۱ به میلان رفت. این فوتبالیست در پست مهاجم بازی میکند و در تیم باشگاهیش پیراهن شماره ۹۹ را به تن میکند او هماکنون ۲۸ سال دارد، وی توانست در مسابقات یورو ۲۰۰۴ یکی از گلهای ایتالیا را به ثمر برساند.او هم اکنون به عنوان بازیکن ثابت در تیم ملی ایتالیا بازی میکند.
آلوارو آربلوا کوکا (به اسپانیایی: Álvaro Arbeloa Coca ) (متولد ۱۷ ژانویه ۱۹۸۳ در سالامانکا، کاستیلا ی لئون) یک بازیکنان فوتبالاسپانیایی است که در حال حاضر در لا لیگا و برای رئال مادرید بازی میکند.
او قادر به بازی در دو پست مدافع راست و مدافع وسط است ولی بیشتر اوقات در پست مدافع راست بازی میکند. در فصل ۰۸-۲۰۰۷، آربلوا در بعضی از بازیها در پست مدافع چپ بازی کرد. [۲]
زندگی باشگاهی
رئال مادرید
بعد از امضای قرارداد به عنوان یک نوجوان با رئال مادرید، آربلوا برای تیم جوانان باشگاه بازی کرد. او وقتی از این رده سنی خارج شد توانست برای تیم رزرو باشگاه بازی کند و دو بار برای تیم اصلی بازی کرد.
سمیر نصری (زاده ۲۶ ژوئن ۱۹۸۷ - مارسی) بازیکن فوتبال فرانسوی است، او اصلیتی الجزایری دارد. او تاکنون در تیمهای المپیک مارسی و آرسنال بازی کرده است در حال حاضر او در تیم منچستر سیتیانگلستان بازی میکند. وی ۳۲ بازی ملی در کارنامه خود دارد.
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 16:08, 31 May 2012 (UTC).
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 16:08, 31 May 2012 (UTC)
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 14 May 2012.
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 5 June 2012
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 29 May 2011.
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 27 May 2012
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 16:00, 29 May 2012 (UTC).
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 31 May 2012
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 29 May 2011 (UTC).
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 5 June 2012 (UTC)
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 16 May 2012.
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 5 June 2012
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 14 May 2012.
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 5 June 2012
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 15 January 2012.
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 5 June 2012
آندری آرشاوین (به روسی: Андрей Сергеевич Аршавин) زادهٔ ۲۹ مه۱۹۸۱، بازیکن تیم فوتبالآرسنال و تیم ملی فوتبال روسیه است. او توانایی بازی در دو پست مهاجم دوم و نیز هافبک هجومی را دارد. آرشاوین به خاطر کنترل توپ، دید خوب، توانایی بازیسازی و سرعت زیادش شناخته شده است.
تیم باشگاهی
او در مدرسه فوتبال اسمنا آموزش دیده است. او از سال ۱۹۹۹ تا اوایل ۲۰۰۰ برای تیم دوم باشگاه زنیت بازی کرد. سپس در سال ۲۰۰۰ به تیم اصلی باشگاه منتقل شد. آرشاوین در فوریه ۲۰۰۹ به باشگاه آرسنالانگلستان پیوست و سپس دوباره به تیم سابق خود زنیت بازگشت .
تیم ملی
آندری اولین بازی ملی خودش را برای تیم ملی روسیه در تاریخ ۱۷ مه ۲۰۰۲ در مقابل تیم ملی بلاروس انجام داد.
یورو ۲۰۰۸
او در مسابقات نهایی یورو ۲۰۰۸ در تیم ملی فوتبال کشورش تحت رهبری گاس هیدینک درخشش قابل ملاحظهای داشت.
یورو 2012
او و تیمش علارغم بازی خوب توسط یونان بازی یونان از گردانه ی رقابت ها حذف شدند .
جوردی آلبا راموس (به اسپانیایی: Jordi Alba Ramos) بازیکن فوتبال اهل کشور اسپانیا است که برای بارسلونا در لا لیگا بازی میکند. پست این بازیکن دفاع چپ است ولی میتواند در پست هافبک چپ هم بازی کند.
او سابقهٔ بازی در تیم جوانان بارسلونا و والنسیا را در کارنامهٔ خود دارد. وی در سال ۲۰۱۲ با قراردادی به ارزش ۱۴ میلیون یورو از والنسیا به بارسلونا پیوست.[۱]
او برای تیم ملی اسپانیا تاکنون در ۱۱ بازی به میدان رفته و یک بار موفق به گلزنی شدهاست.
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ ۱۴ مهٔ ۲۰۱۲.
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۲
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 00:24, 30 December 2011 (UTC).
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 5 May 2012
*تعداد بازیها و گلها فقط مربوط به بازیهای لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ 23:45, 10 April 2012 (UTC).
‡ آمار بازیها و گلهای ملی بهروز شده در تاریخ 23:52, 6 January 2012 (UTC)
او در ابتدا در موناکو درخشید و در سال ۲۰۰۶ با مبلغ ۳ میلیون پوند توسط آرسنال خریداری شد. او در سه سالی که برای آرسنال بازی کرد توانست در ۱۰۴ بازی ۴۶ گل به ثمر برساند و او تبدیل به مهاجمی سریع و گلزن شده بود. سرانجام در سال ۲۰۰۹ او توسط منچسترسیتی به مبلغ ۲۵ میلیون پوند و برای ۴ سال خریداری شد.
آدبایور در ژانویه ۲۰۱۱ با قراردادی قرضی و با شرط انتقال دائم به مبلغ ۱۵ میلیون یورو به رختکن رئال منتقل شد و سران رئال مبلغ ۴ میلیون یورو که نیمی از مبلغ قرارداد او با سیتی است را برای به خدمت گرفتن او برای ۶ ماه پرداخت خواهند کرد.
در ۱۸ سپتامبر سال ۲۰۰۸، وی برای اولین بار در لیست تیم اصلی ریسینگ قرار گرفت. تغریبا دو هفته بعد نیز در بازیهای لیگ، اولین بازی خود را برای این تیم در برابر اوساسونا انجام داد که با برد ۱-۰ تیمش همراه بود.
کانالس زمانیکه در ریسینگ فرصت بیشتری بدست اورد، شروع به درخشش کرد و در ۶ دسامبر ۲۰۰۹، ابتدا در مقابل اسپانیول، موفق شد ۲ بار گلزنی کند تا تیمش با نتیجه ۴-۱ به برتری رسیده باشد. در ادامه نیز در وی در برابر سویا دوبار گلزنی کرد و برای اولین بار، به عنوان بهترین بازیکن زمین، انتخاب شد. در ادامه در بازی رئال وایادولید که با نتیجه ۱-۱ به پایان رسید، تک گل تیمش را زد تا در نخستین فصلش در لالیگا، موفق به زدن ۶ گل و دادن ۴ پاس گل شود و به تیمش برای بقا در لیگ، کمک شایانی کرد.
رئال مادرید
در ۱۲ فوریه سال ۲۰۱۰، کانالس با عقد قراردادی ۶ ساله؛ به ارزش ۴٫۵ میلیون یورو، به تیم رئال مادرید پیوست. در ۴ اوت همان سال، وی اولین بازی خود را برای رئال مادرید انجام داد و در برد ۳-۲ تیمش نقش داشت و موفق شد یکبار گلزنی کند. در ۲۹ اوت، اولین بازی لیگ خود را برای رئال مادرید و در برابر رئال مایورکا انجام داد که ان بازی، ۰-۰ مساوی شد. در ماه اکتبر، فرانسیسکو خنتو، اسطوره باشگاه رئال مادرید، در یک مصاحبه اختصاصی با با سایت این باشگاه، به تمجید از کانالس پرداخت و گفت:
«
کانالس نیز بمانند من، با رئال مادرید عناوین قهرمانی زیادی کسب خواهد کرد و به تاریخچه باشگاه خواهد پیوست
»
تیم ملی
در سال ۲۰۰۸، کانالس به تیم زیر ۱۷ سال کمک زیادی کرد تا این تیم در نهایت، قهرمان مسابقات زیر ۱۷ سال اروپا در ترکیه شود.
در ۱۹ سالگی، به تیم زیر ۲۱ سال اسپانیا دعوت شد و در ۲ بازی اولش، ۲ بار گلزنی کرد.
او در جولای ۲۰۰۸ در ۲۰ سالگی به باشگاه بارسلونا پیوست و با نمایشی خوب در مدت یک سال به تیم ملی اسپانیا دعوت شد.
رده باشگاهی
بوسکتس در شهر سابادل در بارسلونا در کاتالانیا به دنیا آمد.او در سال ۲۰۰۵ به عضویت باشگاه جوانان بارسلونا در آمد و طی ۲۶ بازی که انجام داد ۷ گل به ثمر رساند.دو سال بعد او وارد تیم ب باشگاه بارسلونا شد و زیر نظر جوزپ گواردیولا شروع به کار کرد و در این تیم در ۳۲ بازی که انجام داد ۱ گل به ثمر رساند در همین فصل در شروع به کارش به عنوان بازیکن تعویضی در جام کاتالانیا به میدان آمد.
در تاریخ ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۸ او در تیم اول بارسلونا در بازی مقابل راسینگ سانتاندر ۹۰ دقیقه بازی کرد که آن بازی ۱-۱ مساوی به پایان رسید.در ۲۲ اکتبر ۲۰۰۸ در بازیهای جام باشگاههای اروپا در مقابل اف سی بازل یک گل از پنج گل تیمش را به ثمر رساند.او در ۲۲ دسامبر ۲۰۰۸ قراردادی با قیمت ۸۰ میلیون یورو تا سال ۲۰۱۳ با بارسلونا امضا کرد.
در ۷ مارس ۲۰۰۹ او اولین گل خود را در لالیگا مقابل اتلتیک بیلبائو به ثمر رساند.
رده ملی
او در۱۱ اکتبر ۲۰۰۸ برای بازی در تیم زیر ۲۱ سال اسپانیا دعوت شد. در رقابتهای جام قهرمانی زیر ۲۱ سال اروپا در اولین بازی در مقابل سوییس در دقیقه ۱۷ گلی را به ثمر رساند اما بازی در نهایت ۲ بر ۱ به سود سوییس پایان یافت.
او توسط وینسنته دل بوسکه برای بازی در جام جهانی ۲۰۱۰ انتخاب شد و در پستی بازی کرد که مارکوس سنا در جام ملتهای اروپا بازی میکرد.
سرخیو راموس در محله کاماس سویل واقع در اندولوس بدنیا آمد و در سن کم به تیم جوانان سویا پیوست که شامل بازیکنانی مثل خسوس ناواس و آنتونیو پوئرتا بود. اولین بازی راموس در تیم اول سویا در لالیگا در تاریخ ۱ فوریه ۲۰۰۴ بود. در فصل ۲۰۰۵-۲۰۰۴ او ۳۱ بازی در این تیم در طی آن فصل انجام داد و به این تیم کمک کرد تا مقام ششم جدول را بدست بیاورد.
رئال مادرید
بعد از درخشش در سویا چند تیم بزرگ اروپایی برای خرید او پیش قدم شدند که در نهایت در تابستان ۲۰۰۵ رئال مادرید موفق شد او را با قیمت ۲۷ میلیون یورو به خدمت بگیرد که در آن زمان این مبلغ یک رکورد برای یک مدافع بحساب می امد. او تنها خرید اسپانیایی فلورنتینو پرز در اولین دوره ریاستش در رئال مادرید بود.
بعد از آمدن به رئال مادرید او شماره ۴ این تیم را بر تن کرد که تا قبل از آن بر تن فرناندو هیرو کاپیتان سابق این تیم بود. راموس اولین گل خود را با پیراهن رئال مادرید در سال ۲۰۰۵ در مرحله گروهی مقابل لیون به ثمر رساند. در اولین فصل حضورش در رئال مادرید او بعنوان مدافع میانی و بعضی اوقات بعنوان هافبک دفاعی در این تیم بازی میکرد که بعد از ورود کریستوف متزلدر و پپه او در پست اصلی خودش بعنوان مدافع راست به بازی گرفته شد. هرچند که گل زدن از وظایف اصلی یک مدافع به حساب نمیاد اما راموس موفق شد در طی ۴ فصل اول حضورش در این تیم حدود ۲۰ گل به ثمر برساند.
در فصل ۲۰۰۸-۲۰۰۷ فیفا سرخیو راموس را در تیم منتخب فصل قرار داد و درسال ۲۰۰۸ در تیم فصل اروپا از طرف یوفا قرار گرفت همچنین در همین سال او در رده ۲۱ نامزدهای بهترین بازیکن فصل اروپا از طرف یوفا قرار گرفت.
در ۲۰ آپریل ۲۰۱۱ راموس موفق شد به همراه رئال مادریددر مقابل بارسلونا در استادیوم مستایا والنسیا به مقام قهرمانی کوپا دل ری برسد. بعد از این قهرمانی او به همراه دیگر بازیکنان این تیم به شهر مادرید بازگشتند که در حال جشن گرفتن بر روی اتوبوس این تیم جام قهرمانی از دست او افتاد و صدمه دید.
کارلوس آلبرتو تِوِس (به اسپانیایی: Carlos Alberto Tévez) (زادهٔ ۵ فوریه ۱۹۸۴) فوتبالیست اهل آرژانتین است که هماکنون (۲۰۱۰) در پست مهاجم برای تیم انگلیسی منچستر سیتی بازی میکند. دیگو مارادونا وی را «پیامبر آرژانتینی قرن بیستویکم» لقب دادهاست.
سایت داوید ویا در جهان با عنوان DAVID VILLA WEB OFFICALدر سال 2010 با آدرس:[DAVIDVILLS7.ES]آغاز به کار کرد .از وبلاگ ها ی مطرح و بزرگ هوادار داوید ویا در ایران میتوان به وبگاه داوید ویا و میثم ویا ([ MYSAMVILLA.PERSIANBLOG.IR)و انجمن هواداران او در ایران اشاره کرد .
لانگرو
او از سن ده سالگی تا سن هجده سالگی در تیم محل تولدش توپ زد و بازیهای درخشانش در بازیهای نوجوانان و جوانان مورد توجه چند تیم از جمله اسپورتینگ گیخون قرار گرفت تا جایی که به عضویت تیم جوانان اسپورتینگ گیخون درآمد.
اسپورتینگ گیخون
او در سن ۱۸ سالگی به عضویت تیم جوانان گیخون در آمد و در ۶۵ بازی که برای این تیم انجام داد، توانست ۲۵ گل به ثمر برساند. نمایش خوب او در تیم دوم گیخون باعث شد که به تیم اصلی این باشگاه بیاید و در طول ۸۰ بازی ای که برای این تیم انجام داد، نزدیک به ۴۰ گل به ثمر رساند و مورد توجه تیمهای بزرگ تری قرار گرفت.
رئال زاراگوزا
در سال ۲۰۰۳ رئال زاراگوزا با پرداخت ۳ میلیون یورو ویا را به خدمت خود درآورد.ویا دو سال در این تیم حضور داشت و توانست در ۷۳ بازی که برای این تیم انجام داد ، ۳۲ گل به ثمر برساند که آمار فوق العادهای بود و همین بازی درخشان او توانست مورد توجه تیمهای قدرتمند لالیگا درآید.
والنسیا
در سال ۲۰۰۵ تیم فوتبال والنسیا با پرداخت ۱۳ میلیون یورو ویا ی ۲۴ ساله را به عضویت خود درآورد.ویا در این تیم دوران اوج خود را سپری کرد و به یکی از ستارگان لالیگا و تیم ملی اسپانیا تبدیل شد. او در طول ۱۶۶ بازی که با پیراهن شماره ۷ والنسیا انجام داد ، ۱۰۷ گل به ثمر رساند.این دوران طلایی ویا باعث شد مورد توجه تیم بارسلونا قرار گیرد.
کریستفر نیکولاس سارانتاکوس (به انگلیسی: Christopher Nicholas Sarantakos) متولد ۱۹ دسامبر ۱۹۶۷ (میلادی) که بیشتر با نام هنری خویش کریس انجل شناخته میشود، یک ساحر، شعبدهباز، موسیقیدان و بدلکارآمریکایی است. او بیشتر به خاطر اجرای برنامه تلویزیونی ذهن عجیب کریس انجل «Criss Angel Mindfreak» شناخته میشود.
کریس آنجل Christopher Nicholas Sarantakos در سال ۱۹۶۷ در آمریکا بدنیا آمد. او به همراه مادر یونانی، پدر و دو برادرش Costa و JD و دوگربه خانگیش در نیویورک بزرگ شد. او در نوجوانی به یادگیری و نواختن سازهای موسیقی مثل فلوت و آکودیون پرداخت. یکی از بزرگترین مشکلات کریس در زندگی از دست دادن پدرش بدلیل سرطان بود. وقتی در سن ۶ سالگی عمه او یک شعبده بازی با ورق برای او انجام داد مسیر زندگی کریس تغییر کرد و از همان دوران به انجام کارهای عجیب و غریب و شعبده بازیهایی که بیشتر جنبه واقعیت داشته باشند پرداخت. دو نفر از بزرگترین شعبده بازانی که او را تحت تاثیر قرار دادند و کریس از کارهای آنها الهام میگیرد Harry Houdini و Aldo Richiardi هستند. او از همان دوران نوجوانی در مهمانیها و جشنها شروع به انجام شعبده بازیهای فراگرفته و ابتکاری خود میزد. در همین زمان شعبده بازی بنام James Randi که از خوانندگان گروه AngelDust بود ورقهای بازی را بنام Angel منتشر کرد و آهنگ MindFreak را برای برنامههای نمایشی کریس آماده کرد.
کریس با پشتکار و تلاشهای روز افزون به اوج قدرت و شهرت رسید تا آنجا که در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۴ برنده جایزه IMS Magicians (International Magicians Society) که از سال ۱۹۶۸ تا بحال مجموعا ۳۷۰۰۰ عضو در سرار دنیا دارد و در سال ۲۰۰۵ برنده جایزه بزرگترین شعبده باز آمریکا شد و برنامهای در یکی از کانالهای ماهواره بنام A&E هرهفته کارهای جدیدش را پخش میکند. او در این کانال شروع به آموزش کارهای ساده شعبده بازی به بینندگان کرد و در مصاحبهای با Penn Jillette اظهار کرد که باور نمیکند که انسانی با که قدرت ماوراءطبیعه وجود داشته باشه.
این مجموعه شامل سه فصل Mindfreak + Criss Angel Supernational + دو فصل MasterMindes میباشد.
سلام به وبلاگ من خوش امدین امیدوارم لحظات خوبی رو در اینجا داشته باشید با ارزوی بهترین ها برای شما
안녕, 난 당신의 최고로 여기가 내 블로그 Amdyn에 오신 것을 환영합니다 당신을 위해 최선을 다해 주길 바란다
Hi, Welcome to my blog I have best wishes for you.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
آزاد و
آدرس
boy-toy.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.