MR.Perfect
تاریخچهٔ استفاده از گاهشمار در ایران به حدودا دو هزار سال قبل از میلاد مسیح و همچنین قبل از پیدایش زرتشت بر میگردد. با گذر زمان و در طول تاریخ گاهشمار نگاری ایرانی تغییرات زیادی در خودش دیدهاست. نوشتههای کهن ایرانی حاکی از این است که گاهشمار ایرانی از گاهشمار بابلیها الهاماتی گرفتهاست که سال ۳۶۰ روز داشت (۱۲ ماه ۳۰ روزه) و هر شش سال یک بار، برای هماهنگی فصلها، سال ۱۳ ماهه میشد. حدود ۲۵۰۰ سال پیش، یعنی بعد از میلاد زرتشت و شکل گیری حکومت هخامنشی، گاهشمار ایرانی تغییراتی در خودش دید. این تغییرات رفته، رفته در طی حدودا ۳۰۰ سال به شکل نهایی خودش در آمد. با این دگرگونیها، نام ماهها به نام ایزدان زرتشی در آمد و نام ایزدان زرتشتی به روزهای ماهها هم اضافه شد. در این گاهشمار، هر روز ماه نام خودش را داشت. مطالعه تاریخ ایران باستان و تحقیقات اخیر در این زمینه نشان میدهد که انواع گاهشمار رسمی و محلی از روزگاران پیشین در ایران کهن معمول بودهاست که از میان آنها سه گاهشمار زیر دارای اهمیت بیشتری بودهاست: تقویم رایج در اوایل حکومت شاهنشاهی هخامنشیان به نام فرس قدیم یا فرس هخامنشی معروف بودهاست. متون کتیبههای باقی مانده از داریوش بزرگ در کوه بیستون در کرمانشاهان و سایر فرمانهای شاهان هخامنشی ما را از تقویم رسمی امپراتوری سترگ ایران زمین و چگونگی اصول زمان سنجی در آن روزگاران آگاه میسازد. متون این کتیبهها و محتوای فرمانها بیانگر این حقیقت اند که ایرانیان قدیم سال را به دوازده ماه تقسیم میکردند و فصول را میشناختند. ماههای هخامنشی و معنای برخی از آنها عبارت است از: در اخبار است که داریوش بزرگ دو نفر از منجمان نامدار کلدانی به نامهای نبوریمنو, کیدینوس را جهت اصلاح این تقویم به ایران دعوت کرد و ایشان با آشنایی به دانش نجوم یک سال شمسی را برابر با ۳۶۵ روز و ۶ ساعت و ۱۵ دقیقه و ۴۱ ثانیه معین نمود. به احتمال قوی سال و ماه ایرانیان را با اصول سال و ماه بابلی تنظیم کردند. این تقویم که قدیمیترین نمونه زمانسنجی در ایران است, تا زمانی که تقویم اوستایی در ایران رواج یابد تقویم رسمی کشور بودهاست. در تقویم فرس قدیم آغاز سال با آغاز پاییز مقارن و اولین ماه سال «باکیادئیس» با برگزاری جشن «باگایادی» توام بود. همچنین از قرار معلوم جشن مهرگان بعد از برقراری تقویم زرتشتی به جای جشن باگایادی برگزار میشدهاست. در خصوص اینکه سرآغاز تقویم فرس قدیم از چه زمانی و متکی بر چه واقعهای بودهاست, اطلاع دقیقی در دست نیست. ولی بر اساس قرائن میتوان گفت: چون آغاز سلطنت هر پادشاهی, مبدا تاریخی آن زمان محسوب میشده و در دولت بابل نیز چنین میکردند پس مادها و پارسها که چیزهای زیادی را از بابل و آشور اخذ و اقتباس کرده بودند, به احتمال زیاد این امر نیز از آنان گرفته شدهاست. همچنان که متون گلی پارسه تخت جمشید این احتمال را مقرون به حقیقت ساختهاست. در تقویم فرس قدیم, مانند عصر حاضر, روزهای هر ماه را با شمارش اعداد مشخص میکردند و هر ماه دارای ۳۰ روز بودهاست. نمونه آن را در کتیبه بیستون میخوانیم: در تقویم فرس قدیم, سال به چهار فصل سه ماهه تقسیم میشد و به کاربردن کلماتی همچون وهار به جای بهار و وهامین به جای تابستان و پاتیژ به جای پاییز که در زبان پهلوی معمول بوده مبین همین امر است. این واژههای باستانی امروزه در زبان کردی به راحتی قابل مشاهدهاست. کردهای ایرانینژاد هنوز این واژهها را حفظ کردهاند و به بهار امروزی همان وههار میگویند یا به تابستان پارسی امروزی همان واژه پهلوی ایران باستان یعنی هامین را به کار میبرند. بعد از پادشاهی داریوش بزرگ تقویم مزدیسنا در ایران رواج یافت و ماههای زرتشتی جانشین ماهای فرس هخامنشی گردید. این تقویم در تاریخ ایران به تقویم دینی مزدیسنا یعنی تقویم زرتشتی و یا تقویم اوستایی که بعدها تقویم یزدگردی شد مشهور است. این تقویم کاملا مذهبی است و بر اساس خواستههای دینی زرتشتیان و بر اساس انجام مراسم و فرایض دینی آنان بنا شد. به طوریکه هر یک از روزها و ماههای سال به فرشته یا فرشتگانی اختصاص دارد و انجام فرایض دینی را در زمانهای خاص توصیه مینماید. در اوستا شبانه روز به پنج وقت یا گاه تقیسم شده: وانگاه , ربیتونیگاه , ازیرنیگاه , اویسروتریمگاه و اشهینگاه. واژه هاتر یا هاسر در فرهنگ اوستا و پهلوی به جای ساعت به کار گرفته میشود و یک هاسر برابر است با یک ساعت و ۱۲ دقیقه امروزی. روزهای ۳۰ گانه در این تقویم که هر یک به نام فرشته یا ایزدی نامگذاری شدهاست به شرح زیر میباشد: در خرده اوستا در گفتاری تحت عنوان سیروزه میخوانیم, نگهبانی از ۳۰ روزهای ماه به یکی از فرشتگان سپرده شد و به همان فرشته نامزد گردیدهاست و ایزدان معروف مزدیسنا, همان که روزهای ماه را به نامهای آنان خواندهاند و خود ایزدان بزرگ از همکاری مهین فرشتگان که آنان را امشاسپندان گویند, شمرده شدهاند و بقیه همکاران و مددکاران آنها میباشند: ماونگه در اوستا و در تقویم مزدیسنا, هم به مفهوم سیاره ماه (قمر) و هم به معنای شبانه روز از زمان است. در این تقویم هر ۳۰ روز را یک ماه نامیده و هر سال را ۱۲ ماه میگرفتند, بنابراین هم ماه و هم سال در این تقویم اصطلاحی است نه حقیقی. اسامی دوازده ماه این تقویم همان اسامی ایزدان معروف دین بهی زرتشتی است و در تقویم امروزی ایران نیز با کمی تغییر محفوظ ماندهاست. این ماهها شامل زیر میباشد: هر روزی که نام ماه و روز با یکدیگر برابر میشود ایرانیان باستان جشن میگرفتهاند. امروزه نیز زرتشتیان این مراسمها را اجرا میکنند. در تقویم مزدیسنا چون سال را ۱۲ ماه ۳۰ روزه حساب میشود پس ۵ روز اضافی را به نام اندرگاه مینامیدند که این اسم در دوره اسلامی به پنجه دزدیده یا خمسه مسترقه معروف گردید. هر یک از پنج فصل گاتها نیز به یکی از روزهای اندرگاه منسوب شدهاست. اسامی این پنج روز عبارت است از: از زمان هخامنشیان که اصول تقویم نگاری مصری از آنان اخذ گردید, ماه ایرانی معادل با ماه توت مصری آغاز شد و به دنبال آن اصلاحاتی صورت گرفت. در ابتدا آغاز سال را از اول پائیز به آخر اسفند منتقل کردند و فروردین ماه را اول سال قرار دادند. آنگاه برای تثبیت محل آن, کبیسهای در نظر گرفتند که با اعمال آن در هر دوره ۱۲۰ ساله, آغاز سال در اول فروردین ماه ثابت میماند. حمزه بن حسن اصفهانی (متوفی ۳۶۰ هجری) به استناد خدایی نامه مینویسد: بنا به روایت یشتها و خرده اوستا در ایران قدیم تنها دو فصل تابستان و زمستان وجود داشتهاست که مدت آنها مساوی نبودهاست. مثلا گاه تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه یا بر عکس بود و این امر به آب و هوای هر محل نیز بستگی داشتهاست. فصل تابستان معمولا از فروردین تا مهر و فصل زمستان از آبان تا اسفند به طول میانجامید که پنج روز «اندرگاه»در پایان زمستان هم یادآور پنج ماه زمستان بود. بعدها با گسترش دین زرتشت, سال به شش قسمت غیر مساوی تقسیم و یا شش فصل (گاه) تقسیم شد که هرکدام از آنها «ییر» و یا «رتو»خوانده میشد و آخر هر یک از این فصول جشن معروف گاهنبارها برگزار میگردید. این فصول شش گانه عبارت است از: پس از سقوط شاهنشاهی هخامنشی و تسلط یونانیان بر ایران و تاسیس دولت سلوکیان و سپس رواج تقویم یونانی در ایران , تقویم مزدیسنا از رسمیت افتاد و به دنبال آن در دوره اشکانی اگر چه این تقویم در میان عامه مردم معمول بود, ولی به دلیل بی دقتی در اعمال کبیسه مورد استفاده قرار نگرفت و به تدریج به طور کلی مغشوش شد تا اینکه در دوره ساسانیان مجددا زنده شد. امپراتوری سترگ ساسانیان سیاست خویش را بر حمایت از دین زرتشت نهاد و در ابتدای امر به احیای آن اقدام نمود. در نتیجه به منظور برقراری مراسم دینی و دقت و صحت هر چه بیشتر در اعمال فرایض دینی آن, به تجدید حیات تقویم مزدیسنا و اصلاحات اساسی در آن پرداخت. به دنبال این روند تقویم مزدیسنا در دوره ساسانی با حفظ خصوصیات دینی, تقویم رسمی و سیاسی کشور ایران شد و مبدا آن از جلوس اردشیر پاپکان و تاسیس امپراتوری بزرگ ساسانیان در سال ۲۲۴ پس از میلاد قرار گرفت و شاهنشاهان بعد از او نیز همین روش را در پیش گرفتند تا به نام آخرین فرمانروای نگونبخت این سلسله, یزدگرد سوم نامیده شد.[۲] تقویمی که بعد از انقراض سلسله ساسانی در نزد ایرانیان که دین خود را حفظ کرده بودند رایج شد تقویم بزدگردی نام گرفت. این تقویم برای ایرانیان هند, پاکستان و ایران جهت استفاده در مراسلات و مکاتباتشان استفاده میشد. از آنجا که این تقویم ادامه تقویم فرس قدیم و مزدیسنا است, تاریخچه پیدایش آن از اسطورههای ملی ایران سرچشمه میگیرد. برخی آن را به هوشنگ شاه پیشدادی و برخی دیگر به جمشید شاه نسبت دادهاند. همچنان که در تقویم یزدگردی نیز بعضیها سال جلوس و برخی سال مرگ پادشاه را مبدا قرار دادهاند. بعد از گذر سالهای بسیار و بعد از این که ژولیوس سزار، در ۴۶ سال قبل از میلاد مسیح تقویم ۳۶۵ روزه رو اعمال کرد، پادشاه ساسانی اردشیر اول از این ترکیب که توسط سزار به کار برده شده استقبال کرد و ۵ روز به تقویم ایرانی اضافه کرد. در واقع این دو تقویم، و بسیاری از تقویمهای کنونی دنیا که ۳۶۵ روز در سال دارند، از تقویم مصری اشتقاق پیدا کردند. هر روز سال برای زرتشتیها اسم و رسمی داشت، و ۵ روز هم به نام روزهای گاتاها که قسمتی از اوستا است به تقویم اضافه شد، ولی به دلیل عقب و جلو شدن روزها مشکلاتی در نظم تقویم ایجاد شد. جشنها و روزهای مهم سال با اضافه شدن این ۵ روز به هم ریخت و باعث سردگمی مردم برای اجرای مراسم و جشنها شد یه همین دلیل تا به امروز به دلیل این مشکل، بسیاری از جشنهای زرتشتی در دو تاریخ متفاوت برگزار میشوند.هرمز یکم نوهٔ اردشیر اول و یزدگرد سوم تلاشهای بسیاری برای سامان دهی این مشکل انجام دادند و تغییرات ایشان آخرین تغییرات این تقویم بود. در سال ۶۳۲ بعد از میلاد مسیح پس از به قدرت رسیدن یزدگرد سوم دورهٔ جدید تقویم نگاشته شد. روزهای سال را به طور مساوی به ۱۲ ماه ۳۰ روزه تقسیم میکنند و پنچ روز اضافی را بعد از آخر ماه اسفند و یا اول ماه فروردین میآورند, اسامی ۱۲ ماه همان اسامی سال شمسی امروزی است. ایرانیان قدیم , خرده ایام, یعنی تقریبا شش ساعت مانده از هر سال را با اعمال کبیسهای به نام بهیزک جبران میکردند, اما بعد از سقوط سلسله ساسانیان برخی از زرتشتیان دیگر کبیسه و بهیزک را در نظر نگرفتند و سال را تنها ۳۶۵ روز حساب کردند, در نتیجه اول فروردین ماه هر سال یک روز و شش ساعت عقب میرود و نوروز حقیقی با زمان تحویل آفتاب در برج حمل برابر نمیشود و در یک دوره ۱۴۶۱ ساله دوباره به نقطه اول میرسد.[۳] با فتح ایران توسط اعراب تقویم هجری قمری اعمال شد. برای سالها تقویم رسمی کشور، تقویم عربی-اسلامی بود که ماههای عربی داشت و مبدا آن هجرت پیغمبر اسلام از مکه به مدینه بود. حدود ۴۰۰ سال بعد از فتح ایران به وسیله اعراب، جلال الدین ملکشاه سلجوقی به قدرت رسید و در زمان وی ایران به بزرگ ترین اندازهٔ خودش بعد از اسلام رسید. ملکشاه از افراد کارآمد و لایقی مثل خواجه نظام الملک طوسی و عمر خیام در پیشبرد مسائل استفاده میکرد. در تاریخ ۳ رمضان ۴۷۱ هجری قمری، زیر نظر منجمین و ریاضیدانهای مجرب اصفهان، تقویم جلالی در ایران، تنظیم شد که مبدأ آن نیز ۹ محرم ۴۷۱ هجری قمری قراردادی میباشد. این تقویم خورشیدی و با ماههای فارسی بود. بعد از گذشت حدودا ۹۰۰ سال از اولین تدوین تقویم جلالی، با تصویب مجلس شورای ملی در ۱۱ فروردین ۱۳۰۴، گاهشماری هجری خورشیدی تغییراتی کرد.(به عنوان مثال تعداد روزهای هر ماه از حالت نامنظم داشتن ۲۹ الی ۳۲ روز در آمد) و اسن ویرایش به عنوان تقویم رسمی کشور اعلام شد و تا به امروز در ایران استفاده میشود.[۴] تقویم شاهنشاهی در زمان سلطنت محمدرضاشاه پهلوی بر پایه تقویم هجری شمسی رسمی ایران مصوب سال ۱۳۰۴ در مجلس شورای ملی که اصلاحیه تقویم هجری شمسی جلالی تنظیم شده در زمان جلالدین ملکشاه سلجوقی بودهاست، تنظیم گردیده و تمامی روزها و ماههای آن و حتی کبیسه بودن یا عادی بودن سال نیز همانند سال شمسی رسمی ایران است. تنها تفاوت آن در این امر است که مبداء تاریخی آن نوروز سال تشکیل حکومت شاهنشاهی هخامنشی توسط کوروش کبیر در ایران است. طبق این تقویم سال ۱۳۵۰هجری شمسی که بر اساس رای مجلس شورای ملی و مجلس سنای کشور پادشاهی ایران این تقویم، تقویم رسمی ایران میشود، که برابر با سال ۲۵۳۰ پادشاهی بودهاست. پس از انقلاب اسلامی در ایران تقویم مبدا تقویم به هجرت پیغمبر اسلام بازگشت و این تقویم به نام تقویم جلالی شناخته میشود و پایه و اساس تقویم کنونی ایران محسوب میشود. فروردین نام نخستین ماه و فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در گاهشماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و زبان پارسی باستان فرورتینام، در زبان پهلوی فرورتین و در زبان فارسی فروردین گفته شده که به معنای فروردهای پاکان و فروهرهای ایرانیان است. بنا به عقیده پیشینیان، ده روز پیش از آغاز هر سال فروهر در گذشتگان که با روان و وجدان از تن جدا گشته، برای سرکشی خان و مان دیرین خود فرود میآیند و ده شبانه روز روی زمین به سر میبرند. به مناسبت فرود آمدن فروهرهای نیکان هنگام نوروز را جشن فروردین خواندهاند. فروهران در ده روز آخر سال بر زمین هستند و بامداد نوروز پیش از بر آمدن آفتاب به دنیای دیگر میروند. اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در گاهشماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا «اشاوهیشتا» و در زبان پهلوی «اشاوهیشت» و در زبان فارسی «اردیبهشت» گفته شدهاست. به معنی راستی و درستی، تقدس، قانون و آئین ایزدی، پاکی و... که بسیار هم در اوستا به کار برده شدهاست. همچنین دارای صفت عالی است به معنای بهترین و بهشت فارسی به معنی فردوس از همین کلمهاست. در مجموع این کلمه به بهترین راستی و درستی است و در عالم روحانی نماینده صفت راستی و پاکی و تقدس اهورامزداست و در عالم مادی نگهبانی کلیه آتشهای روی زمین به او سپرده شدهاست. در معنی ترکیب لغت اردیبهشت «مانند بهشت» هم آمدهاست. خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در گاه شمار اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و زبان پارسی باستان «هئوروتات»، در زبان پهلوی «خردات» و در زبان فارسی «خورداد یا خرداد» گفته شدهاست. به معنای کمال و رسایی است و ایزدان تیر و باد و فروردین از همکاران خرداد میباشند. خرداد نماینده کمال و رسایی اهورامزدا است و در گیتی به نگهبانی از آب گماشته شدهاست. تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه گاهشماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا «تیشریه»، در زبان پهلوی «تیشتر» و در زبان فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی «تیر» گفته شده که یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی اطلاق میشود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک، از باران بهره مند میشود و کشتزارها سیراب میگردد. تیشتر رادر زبانهای اروپایی سیریوس خواندهاند و هر گاه تیشتر از آسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران میدهد. مرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در گاهشماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا «امرتات»، در زبان پهلوی «امرداد» و در زبان فارسی «مرداد» گفته شدهاست و مرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی، پس واژه «مرداد» به غلط استعمال میشود و باید «امرداد» گفته شود. در ادبیات مزدیسنا امرداد یکی از امشاسپندان است که نگهبانی نباتات با اوست. در مزدیسنا خصایص امرداد عبارتند از:نیک اندیشی، صلح و سازش، راستی و درستی، فروتنی و محبت به همنوع، تامین اسایش و امنیت بشر که او را دارای کمال مطلوب کردهاست. شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه در گاهشماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا «خشتروئیریه»، در زبان پهلوی «شتریور» و در زبان فارسی «شهریور» میدانند که در اوستا و زبان پارسی باستان و زبان سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی منتخب و برگزیدهاست. این ترکیب بارها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمدهاست و شهریور در جهان روحانی نماینده پادشاهی ایزدی و فر و اقتدار خداوندی است و در جهان مادی پاسبان فلزات. چون نگهبانی فلزات با اوست او را دستگیر فقرا و ایزد رحم و مروت خواندهاند و روایت شدهاست شهریور آزرده و دلتنگ میشود از کسی که سیم و زر را بد به کار اندازد یا بگذارد که زنگ بزند. در زبان سانسکریت «میترا»، در اوستا و زبان پارسی باستان «میثر» و در زبان پهلوی «میتر» و در زبان فارسی «مهر» گفته میشود و به معنی پیوستن است. اغلب خاورشناسان معنی اصلی مهر را واسطه و میانجی ذکر کردهاند. مهر واسطهاست میان آفریدگار و آفریدگان و در زبان سانسکریت به معنی دوستی پروردگار و روشنایی و فروغ استو در اوستا فرشته روشنایی و پاسبان راستی و پیمان است. مهر، ایزد همواره بیدار و نیرومند است و برای یاری کردن راستگویان و بر انداختن دروغگویان و پیمان شکنان در تکاپوست. مهر از برای محافظت عهد وپیمان و میثاق مردم گماشته شدهاست از این رو فرشته فروغ و روشنایی نیز هست که هیچ چیز ار او پوشیده نمیماند. برای انکه از عهده نگهبانی بر آید اهورامزدا به او هزار گوش و ده هزار چشم دادهاست و مقام مهر در بالای کوه «حرا» است، آنجایی که نه روز است و نه شب، نه گرم است و نه سرد، نه ناخوشی و نه بیماری. مهر از آنجا بر ممالک آریایی نگران است و مهر در همه جا حاضر است و با شنیدن آوای ستمدیدگان آگاه گشته به یاری آنان میشتابد. در اوستا «آپ» در زبان پارسی باستان «آپی» و در زبان فارسی «آب» گفته میشود. در اوستا بارها «آپ»به معنی فرشته نگهبان آب استعمال شده و همه جا به صیغه جمع آمدهاست و نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه را آبان میدانند. ایزد آبان موکل بر آهن است و تدبیر امور و مصالح ماه به او تعلق دارد. به سبب آنکه «زو» که یکی از پادشاهان ایران بود در این روز با افراسیاب جنگ کرده و او را شکست داده و از ملک خویش بیرون کرده، ایرانیان این روز را جشن میگیرند. دیگر آنکه چون بعد از مدت هشت سال در ایران عاقبت در همین روز باران شروع به باریدن کرد و بنابراین ایرانیان این روز را جشن گرفتند و آفتاب در این ماه در برج عقرب یاکژدم قرار میگیرد. در اوستا «آتر - آثر» در زبان پارسی باستان «آتر» در زبان پهلوی «آتر» و در زبان فارسی «آذر» میگویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگترین ایزدان است. آریائیان بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت میدادند و ایزد آذر نزد هندوان «آگنی» خوانده شده و در کتاب کهن و مقدس هندوان «ودا» از خدایان بزرگ به شمار رفتهاست. آفتاب در این ماه در برج قوس یا کماندار قرار میگیرد. در اوستا «داثوش یا دادها» به معنی آفریننده، دادار و آفریدگار است و غالبا صفت اهورامزدا است و آن از مصدر «دا» به معنی دادن و آفریدن است. در خود اوستا صفت دی برای تعیین دهمین ماه استعمال شدهاست. در اوستا «وهومنه»، در زبان پهلوی «وهومن» و در زبان فارسی «وهمن یا بهمن» گفته شدهاست. به معنی خوب و نیک و معنی منش، نیک اندیش و نیک نهاد است و نخستین آفریده اهورامزدا است و یکی از بزرگترین ایزدان است و در عالم روحانی مظهر اندیشه نیک و خرد و توانایی خداوند است. یکی از وظایف بهمن این است که گفتار نیک را تعلیم دهد و از هرزه گویی باز دارد. خروس که از پرندگان مقدس به شمار میرود و در سپیده دم با بانگ خویش دیو ظلمت را رانده و مردم را به برخاستن و عبادت و کشت و کار میخواند ویژه بهمن است. لباس سفید هم از آن بهمن است و همه جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شدهاند و کشتار در ماه بهمن منع شدهاست. بهمن اسم گیاهی است که به ویژه در جشن بهمنجه خورده میشود و در طب نیز این گیاه معروف است. دراوستا «اسپنتا آرمیتی» در زبان پهلوی «اسپندر» و در زبان فارسی «سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ و گاه به تخفیف سپندار و اسفند» گفته شدهاست. به معنی پاک، مقدس، درست، بجا و اندیشیدن، فروتنی، بردباری و سازگاری است. سپندارمذ یکی از امشاسپندان است که مونث و دختر اهورامزدا خوانده شدهاست و موظف است که همواره زمین را خرم، آباد، پاک و بارور نگهدارد. هر که به کشت و کار بپردازد و خاکی را آباد کند خشنودی اسپندارمذ را فراهم کردهاست و آسایش در روی زمین سپرده به دست اوست. خود زمین نیز نماینده این ایزد بردبار و شکیباست و مخصوصا مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است. بیدمشک گل مخصوص سپندارمذ میباشد.
باشگاه فوتبال رئال مادرید (به اسپانیایی: Real Madrid Club de Fútbol) یک باشگاه حرفهای فوتبال است که در مادرید، پایتخت اسپانیا قرار دارد. رئال موفقترین تیم تاریخ فوتبال اسپانیا و موفقترین تیم فوتبال قرن ۲۰ به انتخاب فیفا است. آنها دارای رکورد ۳۲ بار قهرمانی در لالیگا، ۱۸ قهرمانی در کوپا دل ری (جام حذفی)، ۸ سوپرکاپ اسپانیا، ۹ قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، ۲ جام یوفا، ۱ سوپرکاپ اروپا و ۳ قهرمانی در جام باشگاههای جهان هستند. کلمهٔ رئال در زبان اسپانیایی، به معنی «سلطنتی» است، این لقب را شاه آلفونسو سیزدهم در سال ۱۹۲۰ بر این تیم نهاد. همچنین در همان سال، شکل یک تاج نیز بر روی آرم این باشگاه قرار گرفت. رئالیها در طی تاریخ خود، حتی یک بار هم از لیگ اول اسپانیا (لالیگا) خارج نشدند و همیشه در این لیگ حضور داشتند. آنها از دهه ۵۰ بود که خود را به عنوان یکی از قدرتهای فوتبال اسپانیا و اروپا به همگان معرفی کردند. در دهه ۸۰ یکی از بهترین دورانهای خود را داشتند و یکی از بهترین تیمها بودند (معروف به «تیم کرکسها») که موفق به کسب دو جام یوفا، ۵ قهرمانی متوالی اسپانیا، ۱ قهرمانی جام اسپانیا و ۳ قهرمانی سوپرکاپ اسپانیا شدند. لباس تیم از ابتدا به رنگ سفید بودهاست. هر چند که رنگ آبی که در ابتدا کاملاً در لباس تیم مشخص بود، بارها بهخاطر زیباترشدن و یا تغییر حامی مالی تیم، دچار تغییر شد. ورزشگاه خانگی آنها، سانتیاگو برنابئوست که گنجایش ۸۰٫۳۵۴ نفر به صورت نشسته را داراست. این ورزشگاه در مرکز شهر مادرید قرار دارد و از سال ۱۹۴۷، ورزشگاه اختصاصی این تیم شد. این ورزشگاه تاکنون ۴ بار و در سالهای ۱۹۵۷، ۱۹۶۹، ۱۹۸۰ و ۲۰۱۰، میزبان فینال لیگ قهرمانان اروپا بودهاست. رئال مادرید سالهاست که در لالیگا، از تیمهای قدرتمند محسوب میشود و رقیب اصلی تیم نیز، بارسلوناست. از نظر درآمد، رئال مادرید با 470 میلیون یورو درآمد درسال 2011 در صدر تیمهای دنیا قرار دارد و با ارزشی معادل ۹۵۰ میلیون یورو، تا سال ۲۰۰۸، دومین تیم پرارزش دنیا بود.[۳][۴] اگر بخواهیم به نحوه شکل گیری باشگاه رئال مادرید برسیم، باید به سال ۱۸۹۷ برگردیم. جاییکه گروهی از دانشجویان و دانشگاهیان، فوتبال را به شهر مادرید آوردند. تعدادی از این افراد در همان سالی که باشگاهی را با نام «باشگاه فوتبال آسمان» به وجود آوردند و صبحهای دوشنبه به فوتبال میپرداختند. ۳ سال بعد و در سال ۱۹۰۰، این باشگاه به دو باشگاه مجزا تبدیل شد.[۶] سپس دو سال بعد و در ۶ مارس سال ۱۹۰۲، مجدداً باشگاه نام خود را به «باشگاه فوتبال رئال مادرید» تغییر داد[۲] ۳ سال بعد، این تیم موفق شد اولین جام خود را با شکست تیم اتلتیک بیلبائو در جام اسپانیا به دست بیاورد. در ۴ ژانویه ۱۹۰۹ بود که «آدولفو ملندز»، مدیر وقت رئال در آن زمان، اساسنامه جام اسپانیا را امضا و تأیید کرد تا باشگاه به یکی از اعضای فدراسیون سلطنتی فوتبال اسپانیا تبدیل شود. در سال ۱۹۲۰ باشگاه نام خود را بازهم تغییر داد و اینبار به «رئال مادرید» که اینکار پس از اهدای عنوان رئال (رویال به معنی سلطنت) توسط شاه آلفونسو سیزدهم اتفاق افتاد.[۷] در سال ۱۹۲۹، اولین لیگ فوتبال اسپانیا راهاندازی شد. رئالیها تا هفته پایانی در صدر جدول حضور داشتند تا اینکه باخت هفته پایانیشان به اتلتیک بیلبائو، باعث قهرمانی بارسلونا در لالیگا و نایب قهرمانی آنها شد.[۸] رئالیها اولین لیگ خود را در فصل ۳۱-۱۹۳۲ کسب کردند و سال بعد نیز این عنوان را کسب کردند تا اولین تیمی باشند که این جام را دو سال پیاپی کسب میکنند.[۹] در سال ۱۹۴۵، سانتیاگو برنابئو یسته، به عنوان مدیر باشگاه انتخاب شد.[۱۰] در همین زمان، برنابئو دستور بازسازی زمین تمرین اختصاصی تیم و ساخت ورزشگاهی بزرگتر را برای تیم صادر کرد. در سال ۱۹۵۳، وی تصمیم گرفت تا سیاست جدیدی به کار ببرد و بازیکنان بزرگ را به تیم بیاورد که اولین اقدامش، خرید آلفردو دی استفانو بود.[۱۱] در سال ۱۹۵۵، به پیشنهاد یک روزنامهنگار، برنابئو، «بدریگنان» و «سوبس» تصمیم گرفتند تا جامی را طراحی کنند و در آن از تیمهای مختلفی از سرتاسر اروپا برای شرکت در آن دعوت کنند. جامی که امروزه به عنوان لیگ قهرمانان اروپا شناخته میشود.[۱۲] در دوران برنابئو بود که رئال مادرید خود را به عنوان قدرتی در اسپانیا و اروپا معرفی کرد. آنها در طی سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰، ۵ بار متوالی قهرمان جام اروپا شدند که یکی از آنها، پیروزی ۷-۳ مقابل اینتراخت فرانکفورت در سال ۱۹۶۰ در فینال رقابتها بود.[۱۱] پس از این افتخارات پیاپی، باشگاه موفق به کسب عنوان شد.[۱۳] آنها ششمین جام خود را نیز با شکست ۲-۱ پارتیزان و در سال ۱۹۶۶ به دست آوردند. اعضای این تیم در سالهای ۱۹۶۲ و ۱۹۶۴ نیز موفق شده بودند تا به فینال این رقابتها برسند هرچند موفق به قهرمانی نشده بودند.[۱۴] در دهه هفتاد، رئالیها موفق به کسب ۵ لیگ اسپانیا و ۳ جام حذفی شدند.[۱۵] در سال ۱۹۷۱ آنها اولین دیدار فینال جام در جام اروپا را برگزار کردند که در نهایت با شکست ۲-۱ مقابل چلسی، از کسب جام بازماندند.[۱۶] در ژوئیه ۱۹۷۸، اتفاقی ناگوار برای رئال مادرید افتاد و سانتیاگو برنابئو در حالیکه مسابقات جام جهانی فوتبال در آرژانتین آغاز شده بود، درگذشت. این اتفاق به حدی مهم بود که مسئولین فیفا تصمیم گرفتند که ۳ روز را در حین مسابقات به افتخار برنابئو، عزای عمومی اعلام کنند.[۱۷] باشگاه رئال نیز در ادامه همان سال، اولین دوره جام برنابئو را که به احترام برنابئو بود، برگزار کرد. رئالیها در اوایل دهه هشتاد، وضعیت چندان مناسبی نداشتند و نتوانستند لالیگا را فتح کنند تا اینکه گروهی از بازیکنان لیگ اسپانیا به تیم آمدند و با خود موفقیت را به همراه داشتند.[۱۸] یک روزنامه نگار اسپانیایی عنوان کرکسها را برای آن تیم انتخاب کرد که بهخاطر ۵ بازیکن فوقالعاده آن بود که شامل امیلیو بوتراگوئنو، مانوئل سانچز، ، میشل و میشد.[۱۹] کرکسها (که بعداً با رفتن پاردخا به رئال ساراگوسا، به گروهی ۴ نفره تبدیل شد)، در کنار بازیکنانی چون که دروازهبان تیم بود و یا مهاجم خود، هوگو سانچز، یکی از بهترین تیمهای نیمه دوم دهه ۸۰ در اسپانیا و اروپا بودند و موفق شدند ۲ جام یوفا، ۵ لیگ اسپانیا پیاپی، یک جام حذفی اسپانیا و ۳ را کسب کنند.[۱۹] اما این تیم رویایی و گروه کرکسها، در اوایل دهه ۹۰ و با جدایی امیلی بوتراگونو، مارتین وازکوئز و میشل از تیم، از هم پاشید.[۲۰] در سال ۱۹۹۶، ، مدیر باشگاه، تصمیم گرفت تا فابیو کاپلو را به عنوان مربی تیم انتخاب کند. گرچه دوران مربیگری کاپلو تنها یکسال طول کشید اما آنها توانستند عنوان قهرمانی را کسب کنند و بازیکنانی چون روبرتو کارلوس، ، و کلارنس سیدورف برای تقویت تیمی که خود بازیکنانی چون رائول، فرناندو هیرو، و فرناندو ردوندو را داشت، به تیم اضافه شدند تا اینکه تیم توانست با این بازیکنان (به همراه فرناندو مورینتسی که در سال ۱۹۹۷ به تیم آمد) تحت هدایت یاپ هینکس پس از ۳۳ سال انتظار، هفتمین جام اروپایی خود را کسب کنند. آنها در فینال به لطف تک گل میاتوویچ موفق شدند یوونتوس را شکست دهند.[۲۱] دو سال بعد نیز ئالیها موفق شدند تا با درخشش رائول، هشتمین جام اروپایی خود را با شکست ۳-۰ والنسیا کسب کنند.[۲۲] در جولای سال ۲۰۰۰، فلورنتینو پرز به عنوان مدیر باشگاه انتخاب شد.[۲۳] وی در وعدههای انتخاباتیش، قول برطرف کردن بدهیهای سنگین باشگاه، افزایش امکانات و مدرن کردن باشگاه را داده بود هرچند که وعده اصلی وی، امضای قرارداد با لوئیز فیگو، ستاره آن زمان بارسلونا بود.[۲۴] در همان سال بود که پرز با صرف هزینههای سنگین، تیمی را تشکیل داد که بهخاطر داشتن ستارگان بزرگ، در سرتاسر جهان به نام «کهکشانیها» معروف شد. بازیکنان بزرگی چون زیدان، رونالدو، فیگو، کارلوس، رائول و بکهام از جمله ستارگان آن روزهای رئال مادریدی بودند که ویسنته دل بوسکه را به عنوان سرمربی خود میدید. اما با وجود این هزینهها و کسب نهمینجام اروپایی و کسب قهرمانی لالیگا، پرز تصمیم گرفت تا دلبوسکه را برکنار کند، که همینکار وی باعث شد تا سفیدها در طی ۳ سال آینده، موفق به کسب هیچ جامی نشوند تا پرز از کار برکنار شود.[۲۱] در ادامه و در سال ۲۰۰۶ بود که رامون کالدرون به عنوان مدیر جدید باشگاه انتخاب شد. کالدرون بلافاصله کاپلو را مجدداً به عنوان مربی تیمش انتخاب کرد تا طلسم قهرمان نشدن تیم را بشکند. آنها برای اولینبار در طی ۴ سال گذشته، موفق به کسب جام شدند و لالیگا را با کاپلو فتح کردند. اما با این وجود، کاپلو بازهم یک فصل تنها در تیم دوام آورد و مجدداً اخراج شد.[۲۶] رئالیها موفق شدند فصل بعد نیز ۳۱مین قهرمانی خود را در لالیگا کسب کنند که این برای اولین بار در طی ۱۸ سال گذشته بود که دو سال پیاپی این جام را کسب کردند.[۲۷] در ژوئن ۲۰۰۹ و پس از ۲ سال ناکامی تیم و برکناری کالدرون، پرز مجدداً به عنوان مدیر باشگاه انتخاب شد.[۲۸][۲۹] پرز مجدداً سیستم کهکشانیهای خود را پیش گرفت. وی ابتدا کاکا را از تیم میلان خرید[۳۰] و پس از آن کریستیانو رونالدو را از منچستر یونایتد با رقم ۹۶ میلیون یورو خریداری کرد که یک رکورد تاریخیست.[۳۱] رئالیها با وجود خریدن بازیکنانی چون رونادو، کاکا و آلونسو، نتوانستند زیر نظر مانوئل پلگرینی، جامی را کسب کنند و پرز وی را برکنار کرد. پس از آن، بعد از چندین روز مذاکره با ماسیمو موراتی، مدیر اینتر میلان ایتالیا، پرز توانست وی را راضی کند که اجازه خروج مربی خود، خوزه مورینیو را که برای آنها ۳ جام کسب کرده بود را بدهد تا مورینیو به عنوان مربی جدید تیم انتخاب و شروع بکار کند.[۳۲] آنها اولین جام خود با مورینیو را، با برد یک بر صفر خود برابر بارسلونا و در فینال جام حذفی بدست آوردند.[۳۳] طراحی ابتدایی آرم باشگاه، بسیار ساده بود. این آرم متشکل از سه حرف MCF بود که ۳ حرف ابتدای نام باشگاه (Madrid Club de Fútbol) بود که در زمینهای آبی طراحی شده بود و بر روی لباس سفید تیم قرار داشت. در سال ۱۹۰۸ بود که اولین تغییر در آرم باشگاه رخ داد و برای زیباتر شدن آرم، نوشتهها درون یک دایره قرار گرفتند.[۳۵] تغییرات بعدی، تغییرات جزئی بودند تا اینکه در سال ۱۹۲۱، شاه آلفونسو سیزدهم، برای نشان دادن حمایت خود از تیم، عنوان رئال (رویال که تغریبا معنی سلطنتی میدهد) را به تیم اهدا کرد[۳۶] و بدین منظور در آرم باشگاه تغییراتی ایجاد شد و شکل یک تاج بر روی آرم باشگاه قرار گرفت.[۳۵] اما در سال ۱۹۳۱ که آلفونسو از حکومت کنار رفت، هم کلمه رئال از نام باشگاه حذف شد و هم شکل تاج از روی آرم باشگاه برداشته شد و بجای آن، خطی تیره بر روی آرم باشگاه قرار گرفت.[۹] در سال ۱۹۴۱ و دو سال بعد از جنگهای داخلی، مجدداً کلمه رئال به نام باشگاه اضافه شد و تاج پادشاهی نیز به بالای آرم باشگاه افزوده شد.[۱۰] این آرم تا سال ۱۹۹۷ تغییری نکرد تا اینکه در این سال تغییر جزئی داشت و برای آخرین بار در سال ۲۰۰۱ بود که باشگاه برای مدرن کردن آرم و بروزرسانی آن، آرم را تغییر داد که البته تغییراتی جزئی بودند از جمله خطی که از وسط آن میگذشت، به رنگ آبی متمایل شد.[۳۵] از همان ابتدا، لباس خانگی رئالیها، یکدست سفید بود هرچند که یک خط تیره از وسط آن میگذشت (این خط بعدها از لباس حذف شد اما در آرم باشگاه باقی ماند). البته در آن زمان جورابهای بازیکنان، رنگ آبی داشت در حالی که اکنون به رنگ سفید است.[۸][۳۷] در سال ۱۹۰۲ بود که لباسهای راهراه، یکدست سفید شدند و جورابهای آبی رنگ، سیاه شدند.[پ ۱] در سال ۱۹۴۷ بود که مدیر باشگاه، تصمیم گرفت تا به پیراهنهای بازیکنان، دکمه اضافه کند و آرم باشگاه را، روی سینه سمت چپ بازیکنان اضافه کرد (چیزی که تاکنون نیز تغییر نکردهاست). همچنین در نوامبر ۱۹۴۷ در بازی برابر اتلتیکو مادرید، رئالیها به نخستین تیم اسپانیایی تبدیل شدند که لباسشان دارای شماره شد.[۱۰] لباس خارج از خانه رئالیها نیز از همان ابتدا یا سیاه کامل بودهاست یا کاملاً ارغوانی و هیچ گاه تغییر نکردهاست. لباس تیم اکنون توسط آدیداس تولید میشود که این اتفاق از سال ۱۹۹۸ شروع شد.[۳۸][۳۹] اولین حامی مالی تیم، شرکت «زانوسی» بود که از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵ حامی مالی تیم بود. سپس حامیان مالی ای چون «پارمالات» با تیم بودند تا اینکه تیم با شرکت «تکا» قراردادی بلند مدت را از سال ۱۹۹۲ بست.[۴۰][۴۱] این قرارداد تا سال ۲۰۰۱ ادامه داشت تا اینکه رئالیها به این قرارداد پایان دادند. آنها ابتدا آدرس سایت اینترنتی خود را به مدت یکسال بر روی لباس خود نوشته بودند تا تبلیغ سایت خود را بکنند. بعد از آن در سال ۲۰۰۲، باشگاه با شرکت زیمنس قرار داد بست. سپس در سال ۲۰۰۸، کمپانی آسیایی «بن کیو» حامی مالی تیم شد و آرم این کمپانی بر روی لباس تیم قرار گرفت.[۴۲] اسپانیر فعلی تیم نیز Bwin است که بهخاطر مشکلات مالی بن کیو، باشگاه مجبور به تغییر حامی مالی شد.[۴۳][۴۴]گاهشمارهای ایرانی
گاهشمار هخامنشی
خصوصیات
آغاز سال
مبدا و سرآغاز
شمارش ایام
فصل
تقویم دینی مزدیسنا
خصویات
شبانه روز در تقویم مزدیسنا
ساعت
مناسبتها و روز
ماه در تقویم مزدیسنا
جشنها
مناسبتهای سال
سال و سر آغاز آن
فصل در تقویم مزدیسنا
پس از هخامنشیان
تقویم یزدگردی
خصوصیات
بعد از اسلام
جلال الدین ملکشاه سلجوقی
حکومت پهلوی
تقویم شاهنشاهی
جمهوری اسلامی
ماههای تقویم جلالی
فروردین
اردیبهشت
خرداد
تیر
مرداد
شهریور
مهر
آبان
آذر
دی
بهمن
اسفند
تاریخچه
سالهای ابتدایی؛ جنگهای داخلی و ژنرال فرانکو (۱۹۰۲–۱۹۴۵)
عصر مدیریت سانتیاگو برنابئو و درخشش در اروپا (۱۹۴۵–۱۹۷۸)
دوره کرکسها و کسب هفتمین و هشتمین جام اروپایی (۱۹۸۰–۲۰۰۰)
دوره کهکشانیها، عصر کالدرون و دو مدیریت پرز (۲۰۰۰ تاکنون)
آرم و لباس
آرم باشگاه
لباس تیم
حامیان مالی و طراحهای لباس تیم از سال ۱۹۸۰ تاکنون